ناموجود
در شبی خنک، آتشی در دل ندا جان افتاد تا عطر جدیدی برای خود بیابد. دوستانش از عطر اگاتا اگاتا صحبت کرده بودند و از جذابیت بیپایان آن به او گفته بودند. ندا تصمیم گرفت به دیدن این عطر برود و خودش آن را تجربه کند.
قدم به فروشگاه گذاشت و بوی خوش عطر اگاتا اگاتا فضای اطراف را پر کرده بود. عطر، ترکیبی بینظیر از گلهای شببو و مریم را به ندا هدیه میداد. گویی این عطر، قصه شبهای پرستاره و سحرآمیز شهر پاریس را در خود جای داده بود.
ندا با لبخندی بر لب، بطری عطر را برداشت و اولین اسپری را بر روی مچ دستش زد. بوی گل یاس و مریم او را به دنیایی دیگر برد. احساس میکرد که در باغی از گلهای سفید و شیرین قدم میزند. قلبش با ضربآهنگ عطر هماهنگ شد و ذوقی عمیق تمام وجودش را فرا گرفت.
اندکی بعد، رایحه میوههای شورانگیز همچون پشن فروت و خرمالو، بازی دلنشینی در فضای اطراف ایجاد کردند. این لایه میانی، ندا را به یاد لحظات شاد و پرهیجان زندگیاش انداخت. عطری پویا و زنده که هر لحظهاش جادویی بود.
با گذر زمان، پایههای چوبی، مر و کهربایی به نمایش درآمدند. این رایحهها، احساسی گرم و عمیق به عطر بخشیدند. اگاتا اگاتا، با ترکیبی از تونهای چوبی و کهربایی، ظاهری مجلل و آرامشش را به او هدیه میداد.
ندا به خود آمد و فهمید که این عطر برایش تنها یک رایحه نبود، بلکه تجربهای خاص و به یادماندنی بود. عطری که هر بار استفادهاش، یادآور روزهای زیبای زندگیاش میشد. با اگاتا، ندا به دنیایی از ظرافت و شور قدم گذاشت. عطری که برای زنانی خلق شده بود که نمیخواستند شبیه دیگران باشند؛ اصیل، بیهمتا و همیشه بهیادماندنی.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب