در یکی از شبهای بهاری، نسیم خنک با عطر گلهای تازه در هم آمیخته بود. مردی به نام سامان با قدمهای آرام و محکم در خیابان قدم میزد. او به تازگی عطر جدیدی به نام عطر گرگ تیتانیوم آرنو سورل هدیه گرفته بود. این عطر باعث شده بود که هر قدمش داستانی متفاوت روایت کند.
سامان به عبور از میان مردم فکر میکرد. او عطر گرگ تیتانیوم آرنو سورل را روی پوستش اسپری کرده بود و احساس قوی و اعتماد به نفس عجیبی داشت. این عطر با رایحهای از ترنج و لیمو که در نتهای ابتدایی حس میشود، روز خاصی را برای او رقم زده بود. بوی مرکبات با گرمای نرم دارچین و تازگی یاسمن و سیب درهم آمیخته شده و حسی از طراوت و تازگی را به همراه داشت.
پیادهروی سامان ادامه داشت و او با هر قدم، نفسی عمیق میکشید تا از رایحه گرم و دلنشین عطر لذت ببرد. بوی چرم و چوب سدار که در نتهای پایانی وجود داشتند، همچون لایهای محافظ روی پوستش نشسته بودند و آرامشی خاص به او میدادند. ترکیب وانیل و مشک در انتها، حس نرمی و لطافت را به او هدیه میدادند.
سامان با این عطر، نهتنها حس تازگی و طراوت را تجربه میکرد، بلکه حضورش در میان جمعیت نیز تفاوتی چشمگیر داشت. عطر گرگ تیتانیوم آرنو سورل با ایجاد جاذبهای منحصربهفرد، همچون امضایی خاص برای او شده بود. هرکس در محضرش قرار میگرفت، با بویی دلنشین و داستانی مرموز مواجه میشد.
این عطر، به راستی داستان مردی بود که با رایحهای از جهان دیگری، افسانههای نوینی را خلق میکرد. گرگ تیتانیوم ، نمادی از قدرت، شجاعت و ظرافت بود، که هرکسی را به سوی خود میکشاند و قصهای جدید را آغاز میکرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب