ناموجود
یک روز گرم تابستانی بود. آفتاب بیرحمانه از آسمان سقفهای شهر را داغ کرده بود و بوی دریا در هوا موج میزد. آرش تصمیم گرفت از شلوغی شهر به ساحل پناه ببرد. او به عطر سرف فور هیم آمریکن ایگل که به تازگی خریداری کرده بود، فکر میکرد. صدای امواج در گوش و بوی ملوح این عطر در مشامش پیچید.
آرش وقتی به ساحل رسید، بطری شیشهای عطر را از کیفش درآورد. در شیشه را باز کرد و چند قطره از سرف فور هیم آمریکن ایگل را بر روی مچ دستش اسپری کرد. ترکیب رایحههای چوبی و نمکی، او را به یاد نسیم خنک اقیانوس میانداخت. او احساس میکرد مستقیماً در کنارههای صخرهای دریا ایستاده است، جایی که بوی تازگی و شوری در هوا پیچیده است.
نشستن بر روی شنها و نگاه کردن به افق بیپایان دریا، آرامش عمیقی به او میبخشید. رایحههای گرم و اسپایسی این عطر با هر وزش نسیمی او را همراهی میکردند و حسی از اعتماد به نفس و تازگی به او میدادند. آرش به ارزش انتخابش برای خرید این عطر پی برده بود. سرف فور هیم آمریکن ایگل فقط یک عطر نبود؛ پلی بود بین زندگی شهری و آرامش دریا.
با گذشت زمان، خورشید کمکم رو به غروب میرفت و سایهها را بر روی شنهای ساحل میکشید. آرش به آرامی بلند شد و آمادهی بازگشت به زندگی پرهیاهوی شهری شد. او میدانست که با استفاده از این عطر، هر روز میتواند لحظهای از آرامش و تازگی دریا را با خود همراه داشته باشد. سرف فور هیم آمریکن ایگل برای او نه تنها یک عطر، بلکه یادآور خیالانگیزی زیباییهای طبیعت بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب