ناموجود
در یک شب سرد پاییزی، لیلا به دنبال عطری بود که حس اسرارآمیز و تجملی را به خود بگیرد. در فروشگاه عطر فروشی، به قفسه عطرهای مارک اجمل رسید. ناگهان چشمش به عطری افتاد که نامش قصیده ذهبیه اجمل بود. این اسم، مانند زمزمهای از دنیای شاعرانه و لوکس به نظر میرسید. تصمیم گرفت آن را امتحان کند.
با اولین اسپری، قصیده ذهبیه اجمل بلافاصله او را به سفری شگفتانگیز برد. نتهای آغازین آن با تازگی ترنج و ادویهجاتی مانند فلفل صورتی و جوز هندی او را به وجد آورد. حس گرمای شگرفی از میوههای عجیب و غریب در هوا پراکنده شد که لیلا را به خاطرات خوشایند سفرهای دوردست برد.
با گذر زمان، این عطر روی پوست او رقصی جادویی از یاسمن و رز با ترکیب حس دودی و جذاب تنباکو به نمایش گذاشت. لیلا تصویری از باغهای ماهتابی را در ذهن خود مجسم کرد، باغهایی که در آنها رازهای گذشتگان زمزمه میشود. این حس رازآلود و درعینحال آرامبخش، او را به دنیایی از افسانهها و داستانهای قدیمی برد.
در نهایت، نتهای پایه این عطر با ترکیب کهربا، وانیل و مشک به آرامی ظاهر شدند. این ترکیب یادآور شبنشینیهای دیرهنگام و گرمای دلپذیر شبانه بود. لیلا احساس کرد که با هر قدم، ردپایی از این عطر جاودان را به جا میگذارد. عطر قصیده ذهبیه اجمل برای زن و مردی است که با هر گام حس رمز و راز و شکوه را به همراه میآورند و همواره تأثیری ماندگار از خود بر جای میگذارند.
لیلا در حال خروج از فروشگاه، با لبخندی بر لب و قلبی پر از شعف، تصمیم گرفت که این عطر به مجموعه شخصیاش اضافه شود، چرا که او نیز همانند قصیده ذهبیه اجمل، در جستجوی شکوه و رمز و راز بود.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی