داستانی در دل یک شب پاییزی که روحی از رایحه و خاطره میتراود، شروع میشود. در قلب شهری پر جنبوجوش، مردی جوان به نام سامان به دنبال عطری خاص میگشت. او به دنبال رایحهای بود که نه تنها او را متمایز کند، بلکه هویتی منحصر به فرد به او ببخشد. پس از ورود به مغازههای متنوع و امتحان انواع عطرها، به قفسهای برخورد که نام عطر ابسولوت بای الیت جنتلمن ایوون بر روی آن خودنمایی میکرد.
چیزی در این عطر متفاوت بود. شاید این بوی دلنشین عود بود که به گرمی عنبر و طراوت لیموی ایتالیایی پیوند خورده و حس عمیقی به سامان میبخشید. او در کنار تجربه رایحه این عطر، به خاطرات سفرهای گذشتهاش به شرق دور که با عود و عنبر آمیخته بودند، برگشت. این لحظات، لحظاتی بودند که به او حس آرامش و دوستی با خودش را میدادند. رایحه عطر ابسولوت بای الیت جنتلمن ایوون همان را با خود داشت، ترکیبی از قدرت و ظرافت؛ ترکیبی که او را به سمت تصمیمی نهایی هدایت کرد.
سامان با انتخاب این عطر، حس اطمینان و اعتماد به نفس بیشتری یافت. او هر بار که به عطر ابسولوت بای الیت جنتلمن ایوون خود توجه میکرد، لبخندی بر لب داشت. رایحهای که به او قدرت میبخشید تا هر روز به بهترین نسخه خود تبدیل شود.
در نهایت، این عطر تبدیل به امضای بویایی او شد. رایحهای که اطرافیانش را هم تحت تأثیر قرار میداد و نشاندهندهی ترکیب کلاسیک و مدرن از عطر چوبی شرقی بود. هر بار که به گذشته نگاه میکرد، میدانست که انتخاب این عطر یکی از بهترین انتخابهای زندگیاش بوده است. سامان در هر ملاقات، جلسه و مهمانی با اعتماد به نفس قدم برمیداشت و این اعتماد به نفس از عطری ناشی میشد که نه تنها رایحهای خوشبو داشت، بلکه داستانی از کیمیاگری عطرها را با خود حمل میکرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب