ناموجود
شب در حال نزدیک شدن بود و هوا پر از نغمهی گلها و رونق رویاها. ماری، با شور و اشتیاق در بین قفسههای عطر فروشی محبوبش قدم میزد. عطرهای مختلفی او را به سمت خود میکشیدند؛ اما یک شیشه براق و جذاب توجهش را به خود جلب کرد: عطر دیآوولو تمپتیشن پر دونا آنتونیو باندراس.
ماری، بلافاصله به سمت شیشه رفت و درپوش آن را باز کرد. رایحهی گلی و شرقی آن، بلافاصله فضای اطراف را پر کرد. حس لطافت گلهایی که در هوای گرم شبانه به رقص درآمدهاند، در ذهنش نقش بست. این بو به او حس قدرت و اعتماد به نفس میداد. دیآوولو تمپتیشن پر دونا، عطری بود به معنای واقعی کلمه وسوسهانگیز و به او احساس خاص بودن میداد.
عطرهای دیگر به نظر محو و بیفروغ میآمدند. ماری میدانست که این همان عطری است که میتواند داستانهای متفاوتی برای هر روز زندگیاش رقم بزند. تمامی کسانی که میتوانستند این بوی جذاب را حس کنند، به نگاههای تحسینبرانگیزی به سمت او جذب میشدند. برندی مانند آنتونیو باندراس همیشه بهترینها را برای زنان خلق میکرد و دیآوولو تمپتیشن پر دونا نیز از این قاعده مستثنی نبود.
با هر بار استفاده از عطر، ماری به یاد شبهایی میافتاد که این رایحه همدم لحظات بهیادماندنی زندگیش بود. عطر دیآوولو تمپتیشن پر دونا آنتونیو باندراس حالا جزئی از هویت او شده بود. در نهایت، او شیشه را خرید و با نگاهی پر از شوق و لبخندی که انعکاسی از امید و رویا بود، فروشگاه را ترک کرد. شبی دیگر با داستانهای تازه انتظارش را میکشید.
با این عطر، ماری هر روز را با حسی از ماجراجویی و کشف جدید آغاز میکرد. حالا او تبدیل به زنی شده بود که رایحه دیآوولو تمپتیشن پر دونا بخش جداییناپذیر زندگیاش شده بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب