ناموجود
آفتاب صبح تازه از افق بالا آمده بود و نسیم صبحگاهی باغها را به رقص درآورده بود. در این لحظه خاص، محمد با قدمهایی آرام از راه باریک باغ عبور میکرد و به خانهاش نزدیک میشد. او چشمهایش را بسته بود و به عطرهای مختلفی که در هوا گسترده بودند، توجه میکرد. یکی از رایحهها بلافاصله توجهاش را جلب کرد، بویی که او را به دنیای خاطرات خوش گذشته برد. عطر آی ام میوزیک آماسین بود.
عطر آی ام میوزیک آماسین ترکیبی هوشمندانه از بخور و مرکبات است. تعادل بینظیری که با هر نفس تازه میشود و محمد را به دنیایی دیگر دعوت میکند. وقتی از این عطر استفاده میکند، رایحه چوب صندل و بهارنارنج، او را در حسی از آرامش و طراوت غرق میکند. انگار که در مراسمی باستانی حضور دارد، جایی که از بخور برای ارتباط معنوی با جهان استفاده میشده است.
محمد همیشه به داستانهای تاریخی علاقهمند بوده. داستانهایی از دورانهای کهن که بخور به اندازه طلا ارزش داشت و تجارتش، جنگها و صلحهای بزرگی را رقم میزد. او به ویژه مجذوب داستان ملکه سبا است که با بخور به دیدار سلیمان نبی رفت تا تجارتی پرسود را تضمین کند. شاید به همین دلیل است که عطر آی ام میوزیک آماسین تا این حد برایش دلنشین است؛ چون در هر اسپری، او را به سفر گذشته میبرد.
این عطری است که محمد برای لحظاتی که نیاز به آرامش و تفکر دارد از آن استفاده میکند. مرکبات تازه و تند این عطر، همراه با رایحهای از گشنیز و لیموی خوشطعم، او را به سفری درونی میبرند. سفری که در میان هماهنگی بینظیر رایحهها، روحش به شکلی نرم و دلنشین نوازش میشود. عطر آی ام میوزیک آماسین نه تنها او را خوشبو میکند، بلکه تمام لحظاتش را به اثری هنری بدل میسازد؛ رایحهای که برای همیشه به یاد خواهد داشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب