ناموجود
روزی، در گوشهای از شهر بوستون، دختری به نام اِما در باغ زیبایش به تنهایی قدم میزد. باغی که پر از گلهای رنگارنگ بود و بوی دلنشینشان در هوا پیچیده بود. اما دنیایی خاص و پر از حکایت داشت. بویی از زندگی، شادابی و آرامش او را به خود جذب میکرد. در این ماجراجویی او به جستجوی عطری برآمد که بتواند بوی گل ها و احساسات خاص آن روز را برای همیشه در خاطرش نگه دارد.
امروز صبح که از خانه خارج شد، عطر بلائر بوستون نوزده سی و شش فور هر بلاور را با خود برد. این عطر به تازگی وارد بازار شده بود و به خاطر ترکیبات منحصر به فردش به سرعت شهرت یافته بود. با اولین اسپری، رایحهی شکوفه نارنج، فلفل صورتی و ترنج به مشامش رسید؛ احساسی نشاطآور که باعث میشد لبخندی بر لبانش نقش بندد.
با گذشت زمان، لایههای میانی عطر بر او آشکار شدند. رایحهی دل انگیز مریم بینظیر و شیر نارگیل، در کنار یاس و پیچ امین الدوله، چنان هارمونی زیبایی ایجاد کردند که او را به یاد لحظههای شیرین زندگیاش انداختند.
اما اوج هنر بلائر در پایهی عطر بود: وانیل، دانه تانکا، مشک و کهربا که انگار در آغوشی گرم جای داشت. این حس آرامش درونی و قوتی بود که هر بار با استفاده از عطر بلائر بوستون نوزده سی و شش فور هر بلاور، در وجود اِما شعلهور میشد.
اِما هرگز فکر نمیکرد که روزی عطری بتواند تا این حد حس و حال یک باغ پرگل در بوستون را به او بازگرداند. هر بار که از این عطر استفاده میکرد، سفری به عمق خاطرات شیرین و زیبایش میکرد. عطری که نه تنها او را به یاد گذشته میانداخت، بلکه نور امیدی به آیندهای روشن و دلنشین در دلش میدمید.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب