سال 2019 بود و در گوشهای از بازار پرتکاپوی فاس، مردی جوان به نام آرش در میان بوی ادویهها و رنگهای پرجنب و جوش، عطری تازه کشف کرد. عطر رافائل سلبون چشم او را گرفت. در نگاه اول، بطری شیک و منحصر به فرد عطر توجه او را جلب کرد. در نگاه دوم، جادوی واقعی این عطر آغاز شد.
آرش درب بطری را باز کرد و در لحظهای کوتاه، به سفری بویایی برده شد. نتهای بالایی همچون گریپ فروت و پرتقال خونی، تازه و مرکباتی، همچون نسیم خنکی بر صورتش دمیدند. عبور از فضای بازار به یک جنگل مرکباتی در بروجرد، با بوی خوش و آرامشبخش اسطوخودوس و رزماری همراه بود.
نتهای میانی، پیغامی داشتند. فلفل صورتی و زنجبیل، شور و شوقی را القا کردند که با هر نفس، حس جسارت و قدرت را به او منتقل میکرد. در این لحظه، رافائل سلبون برای آرش دیگر یک عطر معمولی نبود، بلکه نمایانگر یک تجربه حسی تمامعیار بود.
با گذشت زمان و با فرونشستن هیاهوی ابتدایی، عمق و ماندگاری عطر با نتهای پایانی خود نمایان شد. عطر چوب سدر و وتیور، همچون خاطرهای گرم از یک بعدازظهر در جنگلهای شمالی، در ذهنش نقش بستند. وانیل و عنبر، لطافت و گرمایی را به وجود آوردند که همچون یک پتو در شبهای سرد، او را در آغوش میگرفتند.
عطر رافائل سلبون برای آرش چیزی بیشتر از یک عطر بود؛ پلی بود به گذشته، به خاطراتی که در لابهلای رایحهها زنده میشدند، و آیندهای که میخواست بسازد. آرش با خود فکر کرد که هر بار که این عطر را بر روی پوستش مینشاند، داستانی تازه از ماجراجویی در زندگیاش آغاز میشود. روایتی از پیوند احساسات و رویاها، که تنها با عطر رافائل سلبون ممکن میشد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب