ناموجود
نسیم ملایم پاییزی در باغ بزرگی میوزید که عطر گلهای تازه و درختان کهن را با خود داشت. در این باغ، میهمانیای برپا بود. خانمها با لباسهای زیبا و آقایان با کتوشلوارهای شیک، در حال گفتگو و خنده بودند. اما آنچه این جشن را متفاوت میکرد، عطر خاص و اسرارآمیزی بود که فضای اطراف را پر کرده بود. این عطر، عطر امرالد عود بلا بلیسیما بود.
یکی از بانوان جوان به آرامی وارد سالن شد. با هر قدمی که برمیداشت، ردپایی از بوهای خوشعطر و اسرارآمیز باقی میگذاشت. بویی که از ترکیب پیچیدهای از فلفل صورتی، برگاموت شیرین و زعفران بود. همه نگاهها به او خیره شده بود. او عطر امرالد عود بلا بلیسیما را به خود زده بود.
در مرکز این عطر، نتهای شیرین و گلی شکوفا میشد. شکوفه نارنجی و روغن رز با هماهنگی کامل در کنار دانههای گشنیز میدرخشیدند. بوی عطر چیزی شبیه به باغی پر از گلهای رز و نارنج بود که تازگی و طراوت آن را به رخ میکشید. این ترکیب، جادویی بود که هرکس را مجذوب خود میکرد.
بخش پایانی این عطر، با عسلی از عود و کهربا که با وانیل فرانسه در آمیخته بود، حس گرما و صمیمیت را به اطرافیان القا میکرد. این نتها بهخوبی انطباق یافته بودند تا هر لحظه را به یادماندنی کنند.
عطر امرالد عود بلا بلیسیما بیانگر شکوه و جلال یک زن اصیل بود، یک عطر گل-کهربا-چوبی که دلها را فتح میکرد. هر کس که شانس بوییدن این عطر نادر را داشت، با تجربهای فراموشنشدنی و لذتی ناب مواجه میشد. در انتهای میهمانی، همگان با حیرت از بوی خاطرهانگیز این عطر سخن میگفتند، عطری که همچون گوهری قیمتی در حال درخشیدن بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب