ناموجود
در یک صبحگاه دلانگیز بهاری، زمانی که اولین پرتوهای نور خورشید به آرامی از پشت ابرهای نیمهشفاف میتابیدند، آقای سعید قدم به دنیای جدیدی گذاشت. روزی بود که تصمیم داشت عطر اسپریت فور من ایون را امتحان کند؛ عطری که مدتهاست در جمع دوستانش تعریفش را شنیده بود.
به محض اولین اسپری، بوی آلدهیدها و لیموی تازه فضای اتاق را پر کرد. حس طراوت و تازگی، همانند نسیمی خنک و دلپذیر احساسی نو به او داد. سفری عطرآگین آغاز شد که این بار او را به میان باغی پر از برگهای بنفشه و یاسمن برد. این رایحهها با ظرافت در هم آمیخته شده بودند تا یادآور کناره سبز و آرامشبخش یک ساحل باشند.
چنانکه بوی چوبهای ارزشمند، کهربا و مشک به صورت گامبهگام بر فضا حاکم شد، حس قدرت و وقار به سعید القا شد. انگار در دل جنگلی عمیق و اسرارآمیز قدم میزد. عطری که داستانی از تعادل میان طبیعت و مدرنیته را روایت میکرد.
هر گرهی بویایی در این عطر، گویی قسمتی از سفر حسی سعید به گذشته و خاطراتش بود. عطر اسپریت فور من ایون نه تنها ترکیبی از شگفتیهای طبیعی بود، بلکه همراهی ماندگار برای لحظات خاص زندگی او نیز به شمار میرفت.
این عطر فقط یک تجربه بویایی نبود، بلکه پلی بود میان دنیای واقعی و تخیلی از خاطرات زیبا. عطری که روح و جسم را هماهنگ میکرد و هر بار استفاده، یادآور این هماهنگی شگفتانگیز بود. برای او، عطر اسپریت فور من ایون به نمادی از شادی و آرامش بدل شد. یک داستان بویایی که هرگز قدیمی نمیشد و هر بار استفاده، دوباره و دوباره او را مسحور میکرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب