هوای سرد زمستانی پاریس در حال دمیدن بود. صدای قدمهایش در خیابانهای سنگفرش شده، ملودیای خاص به گوش میرساند. او به سوی مقصدی میشتافت که گرمایی دلنشین و حس خوشایند از آرامش را برایش به ارمغان میآورد. محلی که بوی خوشی از گذشتههای دور، هنوز در هوایش پیچیده بود.
عطر کنتربلوار بروکور را به خوبی میشناخت. این عطر، بارها او را به دنیای شگفتانگیزی از بوهای شرقی و ادویهای برده بود. با اولین اسپری از این عطر، حس تازگی و شادابی از ترکیب ترنج، گریپفروت و هل، غوغایی در حواس ایجاد میکرد. او همیشه طرفدار این نتهای ابتدایی بود که با لطافت و جذابیت، مخاطب را به دنیایی از خیال وارد میکرد.
او در حین عبور از در چوبی کلوبی کهنه، حالا جادوی دیگری از کنتربلوار بروکور را احساس میکرد. در مرکز قلب این عطر، نتهای شیرین و خاکی شیرینبیان و گیاه مقدس با یکدیگر ترکیب شده بودند. این نتها، مانند نواختن کبریتی در شب، نور و شکوهی بینظیر را به شامه میآوردند.
اما او همواره مشتاق پایان این سفر بود؛ جایی که نتهای وتیور، تنباکو و کهربا، آرامشی عمیق و شکوهمند را به ارمغان میآورد. بویی خاکی و چوبی که با لبخندی از رضایت بر لبانش همراه میشد. اینگونه بود که عطر علاقهمندان به عطرهای مردانه و دلفریب را به سوی خود جلب میکرد.
آن شب در حالی که همه چیز در پیرامونش در حرکت بود، او در دنیای عطری خود، آرامش و لذتی نایاب را تجربه میکرد. عطر کنتربلوار بروکور همیشه داستانهای جدیدی برای گفتن داشت. داستانهایی که هر بار با همان بوهای آشنا دوباره و دوباره جان میگرفتند. بدون شک، این عطر یکی از آنچیزهایی بود که هیچگاه از دست نمیداد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی