ناموجود
شب بود و هوا پر از عطر شکوفههای بهاری. لیلا، دختری که همیشه به دنبال عطرهای خاص و متفاوت بود، به تازگی با محصولی جدید آشنا شده بود: عطر شانگهای جاوا لیلاس اسپیریچوال کریزی لیبلول اند د پاپیز. نامش به گوش او آشنا نبود، اما چیزی در توصیف این عطر او را جذب کرده بود.
لیلا تصمیم گرفت آن را امتحان کند. به محض باز کردن جعبه، حس کنجکاوی او بیشتر شد. در نگاه اول، طراحی بطری ساده اما شیک بود. با اولین لمس، رایحهای تازه و دلنشین از شکوفههای سفید و برگهای سبز در هوا پیچید. حس میکرد در باغی پر از گلهای بهاری قدم میزند و بوی گلهای لیلی و لیلا را با هر نفس به ریههایش میکشید.
این عطر، او را به جایی دوردست، به قلب آسیای شرقی برد. جایی که شب و روزش پر از رمز و راز بود. این عطر، تجربهای متفاوت برای حس کنجکاوی لیلا بود، رایحهای که توانست او را به سفری جادویی ببرد.
برای لیلا، این عطر نه تنها یک اکسیر بویایی بود، بلکه به نوعی یک تذکر برای عشق و شانس نیز محسوب میشد. او احساس میکرد یک طلسم خوشبختی و رمزآوری را به همراه دارد. کمکم این عطر به امضای شخصی او تبدیل شد، عطری که دوستانش بلافاصله با نام او میشناختند.
این تجربه نشان داد که انتخاب یک عطر میتواند داستان یک زندگی را ترسیم کند. لیلا خود را خوششانس میدانست که این رایحه جادویی را یافته بود و به زودی آن را با دیگران نیز به اشتراک گذاشت. برای او، عطر شانگهای جاوا لیلاس اسپیریچوال کریزی لیبلول اند د پاپیز نمادی از ظرافت، لطافت و یک زیبایی تمامعیار بود که هر روز او را به یاد پتانسیل و زیباییهای پنهان زندگی میانداخت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب