شبهای تابستانی شهر، همیشه قدم زدنها و گردشهای شبانه را به خاطر آدمها میآورد. آن روز هم یکی از همان شبها بود که او با دوستانش قدم میزد. نسیمی خنک پوستش را نوازش میکرد و صدای خندههای همراهان در هوای شب طنین میانداخت. اما چیزی در این مسیر شبانه متفاوت بود؛ عطر هر گلدن سکرت آنتونیو باندراس که همچون رازِ پنهانی در هوا پیچیده بود.
او همیشه به دنبال عطری بود که بتواند شخصیتش را به نمایش بگذارد؛ عطری که به عنوان امضای او شناخته شود. در همان لحظهای که عطر هر گلدن سکرت آنتونیو باندراس را حس کرد، متوجه شد این همان چیزی است که به دنبالش میگشت. عطری با نُتهای ابتدایی شاداب و میوهای همچون هلو، سیب، پرتقال ماندارین و ترنج، که نقش مقدمهای جذاب برای این کنسرت بویایی داشتند.
در میانه راه، بوی گل گاردنیا و شکوفه پرتقال با قطراتی از عصاره کشمش سیاه ترکیب شده بودند و رایحهای عمیق و جذاب به وجود آورده بودند. این ترکیب بینظیر، نه تنها توجه او، بلکه نگاه هرکسی که از کنارش عبور میکرد را نیز جلب میکرد.
سرانجام، آن حسِ نوازش پایانی، با رایحهای شیرین از وانیل و دانهی تونکا بود که با مخلوطی از مشک، چوب سدر و پچولی، حس زنانگی و توانمندی را برانگیخت. حتی بطری عطر هر گلدن سکرت آنتونیو باندراس نیز با طراحی لوکس و قفلی طلایی، گویی دریچهای به سوی دنیای اسرارآمیز بود.
این عطر، نهتنها به او احساس اعتماد بهنفس و جذابیت میداد، بلکه به تمامی حواسش حمله میکرد و او را به دنیایی پر از رمز و راز و زیبایی میکشاند. این عطر، انتخابی بود که توانست قلب و روح او را در آن شب تابستانی فرا بگیرد و او را به انسانی متحولشده تبدیل کند.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی