در قلب شهری شلوغ و پرهیاهو، دختری به نام نورا زندگی میکرد. هر روز در میان مردم و ترافیک شلوغ شهر حرکت میکرد، اما همیشه به دنبال چیزی تازه بود. چیزی که بتواند به روزهای معمولیاش رنگ و بوی تازهای ببخشد.
یک روز که آفتاب درخشان بهاری به لطافت بر گلها میدرخشید، نورا تصمیم گرفت به فروشگاه عطرفروشی سر بزند. وارد فروشگاه که شد، رایحههای مختلف و دلانگیز عطرها او را احاطه کردند. او به دنبال عطری بود که بتواند بهترین لحظات زندگیاش را تداعی کند. در همین هنگام توجهش به عطر فلور آلگریا آوون جلب شد.
عطر فلور آلگریا آوون با بوی میوههای گرمسیری و شیرین آغاز میشود. درست مثل یک سفر به سرزمینی ناشناخته، جایی که هر روزش پر از شگفتیهای جدید است. نت آغازین این عطر با رایحه میوه شورانگیز، حس تازگی و شادابی را به نورا منتقل کرد. او به یاد آورد که همین احساس را هنگام اولین برخوردش با دریا داشت؛ زمانی که امواج آرام آب با شنهای ساحل دست در دست هم میرقصیدند.
به تدریج که عطر روی پوست نورا جا خوش کرد، رایحه رز بلغاری مرکز صحنه را گرفت. گویی تابستانی گرم و دلپذیر که با بوی گلهای وحشی پر شده است، نورا را به باغی پر از رزهای صورتی و سرخ برد. اما داستان این عطر به اینجا ختم نمیشود. در نت پایانی، آیریس به ملایمت خودنمایی میکند؛ همانند لباسی پودری و نرم که لطافت خاصی به فضا میبخشد.
نورا با خرید عطر فلور آلگریا آوون، حکایتی تازه برای خود خلق کرد. عطری که در هر قطرهاش داستانی نهفته بود. داستانی از سفر و کشف. از آرامش و طراوت. او در هر بار استفاده از این عطر، دوباره به آن لحظات زیبا سفر میکرد و لبخندی به لب داشت. اینگونه بود که عطر فلور آلگریا آوون به دوست جدید و همیشگی نورا تبدیل شد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی