ناموجود
یک روز پاییزی بود و نرگس با شال نرمی که دور گردنش پیچیده بود، به سمت فروشگاه عطر محلهشان رفت. او مدتها بود که به دنبال عطری خاص میگشت؛ عطری که با اولین استشمام، خاطرات دلنشینی را در ذهنش زنده کند. وقتی به فروشگاه رسید، چشمانش به شیشهای زیبا و شفاف افتاد که نام عطر امیچی کایا روی آن خودنمایی میکرد.
با اولین اسپری از عطر امیچی کایا، نسیم خنک و شیرین مرکبات و آناناس در فضا پیچید. بوی پرتقال، حس طراوت و شادابی را به او القا کرد. نرگس چشمانش را بست و خود را در باغی پر از مرکبات و میوهها تصور کرد. قلب او از خوشحالی پر شد و هر لحظه بیشتر مجذوب رایحه شد.
لحظاتی بعد، رویای دیگری او را فرا گرفت. میوههای گرمسیری، توتهای قرمز و گلهای بنفشه، یاس و رز بویی رؤیایی و فراموشنشدنی به ارمغان آوردند. این رایحهها مانند نوازشی نرم و لطیف روی پوست نرگس نشست و او را به دنیایی پر از زیبایی و شکوه برد.
اما این پایان ماجرا نبود. نتهای پایه با حضور گرم و اسرارآمیز زنبق، کهربا، مشک و چوب صندل، رایحهای ماندگار و اعجابانگیز به جا گذاشتند. عطر امیچی کایا او را در خود غرق کرد و نرگس احساس آرامش و اعتماد به نفس کرد.
با خرید این عطر، نرگس نه تنها یک محصول جدید به مجموعهاش اضافه کرد، بلکه خاطراتی زیبا و لحظاتی ارزشمند را با خود به خانه برد. عطر امیچی کایا به همراهش، او را در مسیرهای پیچیده و پر رمز و راز زندگی همراهی میکرد؛ رایحهای که مانند یک دوست قدیمی در هر لحظهای با او بود.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی