ناموجود
در یکی از صبحهای خنک پاییزی، در قلب لندن، زنی با لبخندی ساده و دلنشین از خانه خارج شد. او عطر بوربری وومن بربری را بر روی پوستش اسپری کرده و آماده یک روز خاص بود. این عطر با رایحه مرکباتی و میوهای خود، حسی از تازگی و انرژی به او میبخشید که نشانی از نتهای ابتدایی هلو، زردآلو و سیب سبز بود.
قدمزنان از میان کوچههای سنگفرش و هوای مهآلود عبور میکرد و عطر بوربری وومن بربری همچنان در هوا پیچیده بود. ناگهان بادی ملایم وزید و رایحه دلچسب چوب صندل و یاسمین مشام او را نوازش کرد. این لحظه یادآور شادیهای کوچکی بود که در زندگی روزمره تجربه میکرد، لحظاتی که عطر بربری به آنها رنگ و بویی زیبا و ماندگار میبخشید.
در میانهروز، جلسهای مهم در محل کار داشت. احساس اعتماد به نفس در او موج میزد. همکارانش هم نتوانستند از تمجید این رایحه گرم و جذاب خودداری کنند. نتهای پایانی وانیل و مشک، ماندگاری عطر را دوچندان میکردند و حسی از آرامش و اطمینان به او میدادند.
با پایان روز، در حال بازگشت به خانه بود. از کنار فروشگاهها و مردمی که در خیابانها در حرکت بودند، عبور میکرد. حالا دیگر عطر بوربری وومن بربری بخشی از هویت او شده بود، عطری که با لمس هر نسیم، ردپای زنانگی و جلوهای باشکوه را به یاد میآورد. این عطر، با طراحی مینیمالیستی و کلاسیک خود، جزئی جداییناپذیر از زندگی روزمره او شده بود.
بوربری وومن بربری تنها یک عطر نبود؛ آن یک همراه همیشگی و دوست داشتنی در لحظات خاطرهانگیز و همیشگی زندگی بود. این عطر با نتهای دلپذیر خود همیشه او را به یاد زیباییهای ناگفته لندن میانداخت. این عطر، همانند پلی میان خاطرات و روزهای پیش رو، همواره بویی از زندگی داشت.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی