ناموجود
روزی روزگاری، در دل یک جنگل سرسبز و پرتلاطم، زنی به نام نرگس زندگی میکرد. او عاشق طبیعت و رایحههای جنگلی بود. هر روز صبح با طلوع خورشید، در جنگل به پیادهروی میپرداخت و از عطر درختان سرو و سیتروسها لذت میبرد. اما یک روز، بادی تند عطر جدیدی را به مشامش آورد. این رایحه او را به سوی عطر اسپریت فور مای اسپیریت اسپریت کشاند.
این عطر از ترکیبی جادویی از روایح جنگلی و تازه شکل گرفته بود. نرگس با هر بار استفاده از این عطر، احساس میکرد که با نیرویی نامرئی به دل جنگل کشیده میشود. یادش میآمد که چگونه نخستین بار که این عطر را بر پوستش اسپری کرد، حس کرد که به سفری در دل طبیعت میرود. او درگیر حس نابی از رایحه سدر و سیتروسهای آغازین بود که با هر نفس تمامی جنگل زنده شده و او را در میان خود میکشیدند.
در میانهی روز، وقتی رایحههای میانی مثل نغمه ای لطیف از گلهای نیلوفر آبی و کاج به مشامش میرسید، احساس آرامش و تازگی عمیقی پیدا میکرد. این همان حسی بود که او را به یاد زیبایی و زلالی آبشارهای کوچک جنگلی میانداخت.
با نزدیک شدن به غروب، عطر اسپریت فور مای اسپیریت اسپریت او را در لایههای عمیقتری از چوب درخت کاج و رزین و خزهٔ درخت بلوط فرو میبرد. این نتهای پایه، نرگس را به یاد شامگاهانی میانداخت که بازگشت به خانه را آغاز میکرد. شبی که آسمان با ستارهها چشمک میزد و او دور از هیاهوی زندگی شهری، آرام و شادمان بود.
این تجربه ناب عشق به طبیعت و همکاری نیکویی میان جسم و روح را برای نرگس به ارمغان میآورد و هر روز او را مترنمتر از پیش میکرد. عطر اسپریت فور مای اسپیریت اسپریت با هر نفس از زندگی او بخشی از جهانش را به زیبایی و نیروی طبیعت پیوند میداد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی