در یک روز بهاری، نسیم خنکی از میانههای دریا تا شهر وزیدن گرفت. آسمان آبی و خورشید درخشان، حال و هوای تازهای به جان مردان شهر بخشیده بود. در این روز خاص، محمد با قدمهای آرام به سوی مغازه عطر فروشی محبوبش میرفت. او مدتها بود که به دنبال عطری میگشت که بتواند هم حس تازگی دریا و هم گرمای چوب را به ارمغان آورد.
وقتی محمد وارد مغازه شد، بلافاصله چشمش به عطر ویسکی سیلور اوافلور افتاد. با دیدن نام این عطر، احساس کرد شاید همان چیزی باشد که در جستجویش است. به محض این که درب شیشهای عطر را باز کرد، موجی از رایحههای لیمو و ترنج به مشامش رسید. اما این تنها آغاز ماجرا بود. با اسپری کردن عطر ویسکی سیلور اوافلور روی پوستش، رایحههای دریایی و گلهای سیکلامن و فریزیا ناگهان او را به خاطرات سفرهای دریایی برد.
هر لحظه که میگذشت، نتهای پایه عطر بیشتر به نمایش درآمدند. بوی مشک، سدر و پچولی احساسی از اصالت و اعتماد به او القا میکرد. محمد دیگر شک نداشت که این عطر همان چیزی است که به دنبال آن بوده است؛ ترکیبی از تازگی و عمق که میتوانست در هر موقعیتی او را همراهی کند.
خروج از مغازه با عطر ویسکی سیلور اوافلور در کیفش، لبخند رضایتی بر لبان محمد نشاند. او میدانست که این عطر نه تنها روزهای او را معطر خواهد کرد، بلکه یادآور لحظات دلنشین و خاصی خواهد بود. انتخاب او بیعیب و نقص بود، و این تنها آغاز دوران جدیدی از شگفتیهای عطر بود.
سایر تلفظها: ویسکی سیلور اوافلور, ویسکی سیلور ایوافلور, ویسکی سیلور اوافلوور, ویسکی سیلور یوافلور, ویسکی سیلور ایوافلوور, ویسکی سيلور اوافلور, ویسکی سيلور ایوافلور, ویسکی سيلور اوافلوور, ویسکی سيلور یوافلور, ویسکی سيلور ایوافلوور, ویسکی زيلور اوافلور, ویسکی زيلور ایوافلور, ویسکی زيلور اوافلوور, ویسکی زيلور یوافلور, ویسکی زيلور ایوافلوور, ویسکی سیلۆر اوافلور, ویسکی سیلۆر ایوافلور, ویسکی سیلۆر اوافلوور, ویسکی سیلۆر یوافلور, ویسکی سیلۆر ایوافلوور, ویسکی زیلور اوافلور, ویسکی زیلور ایوافلور, ویسکی زیلور اوافلوور, ویسکی زیلور یوافلور, ویسکی زیلور ایوافلوور
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی