ناموجود
در دل یک بعدازظهر پاییزی که خورشید در افق ناپدید میشد، لوکا وارد بوتیک کوچک اما شیکی شد. او به دنبال عطری میگشت که تجلیگر شخصیت همزمان مرموز و دلنشینش باشد. وقتی در میان قفسههای عطر قدم میزد، نگاهش به بطریای افتاد که به زیبایی درخشید. نام آن عطر، عطر تناوکلاک ای ل پروفومیره بود.
کنجکاوی لوکا برانگیخته شد؛ عطری که عناصر شرقی گروه بوییاش را نمایان میکرد، همان چیزی بود که جذابیتش را تکامل میبخشید. رایحهای از رز دمشق و نتهای ادویهای، فضای اطراف را پر کرد و رایحهای از تمشک و فلفل سیاه به مشام میرسید. این بو بیدرنگ لوکا را به باغی اسرارآمیز برد.
با اولین اسپری، نتهای میانی از چوب صندل، پچولی و وانیل لوکا را در آغوش گرفتند، درست مانند یک پچ بستهای از چوبهای معطر که در کنار آتش سوزانده میشود. آن حس گرما و نوازش آرامش درونی برایش به ارمغان آورد. عطری که هم مردان و هم زنان شیفتهاش میشدند.
اما شگفتیهای عطر تناوکلاک ای ل پروفومیره به همین جا ختم نمیشد. نتهای پایهاش، با روایح چرمی و چوبهای ارزشمند، در لایهای از کهربا و خزه بلوط پیچیده شده بود. این ترکیب افسونکننده، همان گمشدهای بود که لوکا در دنیای عطرها میجست.
اعجاز این عطر، با تکنیک ماسیمیلیانو تورتی خلق شده بود، هر بار که بوییده میشد، خاطرهای تازه میساخت. لوکا دریافته بود که این عطر در مجموعه The Discontinued قرار دارد؛ گوهری کمیاب که ارزش نگاه داشتن داشت.
پس از خرید، لوکا با شور و شوق از بوتیک بیرون آمد. هر بار که عطر تناوکلاک ای ل پروفومیره را حس میکرد، گویا سفری جدید در دل تاریخ و فرهنگ شرقی را آغاز میکرد. عطر، راز دلوندهای بود که اکنون او داستانگوی آن شده بود.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی