ناموجود
در یکی از شبهای دلانگیز بهاری، مهتاب به آرامی بر روی شهر میتابید و نسیم خنک با بوی تازگی در هوا در جریان بود. در این میان، زنی با چهرهای محجوب اما جذاب، در جادهای سنگفرش قدم میزد. او عطر لَنترد میزان الحمبرا را بر تن داشت؛ عطری که هر قدم او را به یک ماجرای جدید دعوت میکرد.
رایحه آغازین عطر، بویی از گلابی و ترنج را به همراه داشت. این بوی شیرین و تازه، یادآور صبحی است که با نسیم ملایمی شروع میشود. قدمهای بعدی او، به دنیای گلیای هدایتش میکرد که در آن، گل مریم، شکوفه پرتقال و یاس سامباک، همچون نقاشیای زیبا در هم آمیخته بودند. این ترکیب گلی، حسی از لطافت و زنانگی به او میبخشید. در همین حین، رهگذران نیز متوجه حضور او میشدند و هر کس مجذوب این رایحه خاص میگشت.
عطر لَنترد میزان الحمبرا، با پایهای از رایحههای امبروکسان، پچولی، وانیل و وتیور به شکلی هنرمندانه پایان مییابد. این بخش از رایحه، همچون زمزمهای گرم، حسی از گرما و شگفتی را به فضا میافکند و خاطرهای ماندگار در دلها ایجاد میکرد. این عطر بینظیر از میزان الحمبرا، همچون جادویی افسونگر، توانست توجه همگان را به خود جلب کند و او را به ستاره شب تبدیل نماید.
به این ترتیب، عطر لَنترد میزان الحمبرا تنها یک رایحه نبود؛ داستانی بود که هر بار با اسپری شدن، بازگو میشد. در پایان شب، او به خانه بازگشت، اما رایحه دلنشین این عطر هنوز هم یادآور قدمهای پرحرف او در شبهای آرام بود. عطری که نه تنها در زمان، بلکه در دلها نیز جاری بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب