ناموجود
در دل یک شب آرام و مهتابی، بر روی دریاها، کشتیای به آرامی موجهای بهاری را میشکست. مردی با وقار و استوار به نام آرش، بر عرشه کشتی ایستاده و به دوردستها مینگریست. او هر شب، پیش از آنکه به راحتی به خواب فرو رود، چند قطره از عطر محبوبش، عطر سیلور بلک اورورا سنتس، را بر پوست خود میزد و با رایحهای از چوب و مشک خود را در آغوش میگرفت.
آرش، کاپیتان دریایی باتجربه، همواره در پی آزادی و زیبایی بود و این عطر به او احساسی از قدرت و آرامش میبخشید. زمانی که سیلور بلک را استفاده میکرد، خود را در دنیایی دیگر، با معنایی عمیقتر از جهان حاضر، حس میکرد.
با هر بار بو کشیدن این عطر، داستانهای بسیاری در ذهنش مرور میشد. صدای موجها که بوی زنبق و ترنج را به همراه داشت، او را به خاطرات کودکیاش در ساحل شمالی میبرد. رایحه چوب صندل و نعناع هندی در قلب عطر، رویایی از جنگلهای بکر و دستنخورده در ذهنش تداعی میکرد.
اما آنچه این عطر را خاصتر میکرد، عمق نتهای پایه اش بود. ترکیبی از مشک سفید و کهربا که به آرامی با پوسته وانیل و بنزویین مخلوط میشد و حسی از ثبات و قدرت را در آرش برقرار میکرد. عطر سیلور بلک اورورا سنتس با گذشت زمان، هر بار او را به سوی ماجراهایی تازهتر میبرد. این عطر نمایانگر مردانی بود که بزرگمنشی و سخاوت آنها زبانزد همگان بود. مردانی که عاشقانه آزادی را در آغوش میکشیدند و بیچشمداشت به دیگران کمک میکردند.
سیلور بلک با ساختار منحصر به فردش تنها یک عطر نبود؛ تلفیقی از طبیعت و قدرت مردانه بود که هر شب با آرش داستانهای جدیدی خلق میکرد. این عطر نمادی از زندگی و مسیر پرماجرای او بر روی دریای بیپایان بود.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی