ناموجود
در یک شب سرد زمستانی، زمانی که هوای تازه در خیابانهای شهر جریان داشت، مردی به نام آرمان در حال قدم زدن بود. او به دنبال چیزی خاص بود، چیزی که بتواند شخصیت پیچیده و جذابش را به نمایش بگذارد. در راه، مغازهای قدیمی و کوچک با نورهای ملایم و دیواری پوشیده از عطرهای نادر به چشمش خورد.
آرمان وارد مغازه شد و نگاهی عمیق به قفسهها انداخت. چیزی جادویی در هوا پراکنده بود. دست به سمت بطریای برد که نام عطر نورد ویچن را بر خود داشت. طراحی زیبا و خاص آن بهراحتی چشمها را مجذوب خود میکرد.
با اولین اسپری، بویی از لیمو تازه در فضا پخش شد. حس خنکی و طراوت با آمیزهای از طعمهای تند و آروماتیک در هوا میچرخید. قلب این اثر هنری از وتیور و فلفل سیاه تشکیل شده بود، ترکیبی که بهخوبی با خود وقار و وقار خاصی به همراه داشت. آرامش و گرمای کهربا نیز در پسزمینه حضور داشت و لایههای عطر را مهمان کرده بود.
هر نت از این عطر داستان جدیدی را روایت میکرد. آرمان احساس کرد که این رایحه همان چیزی است که همیشه در جستجویش بوده است؛ عمیق، متفاوت و با شخصیتی متمایز.
او مطمئن بود که این رایحه، نماینده کاملی از اعتماد به نفس و شخصیت بینظیرش خواهد بود. بیگمان، عطر نورد ویچن بهزودی جزئی از زندگی روزمرهاش میشد. حالا، هرکجا که میرفت، این عطر خاص میتوانست ردی از حضورش را به جای بگذارد، ردی که همچنان در ذهنها باقی بماند.
سایر تلفظها: نورد ویچن, نورد ویچِن, نورد ویتچن, نورد ویتچِن, نورد ویتچن, نورد ویتچِن, نورد ویتشن, نورد ویچشن, نورد ویتیشن, نرد ویچن, نرد ویچِن, نرد ویتچن, نرد ویتچِن, نرد ویتچن, نرد ویتچِن, نرد ویتشن, نرد ویچشن, نرد ویتیشن, نورْد ویچن, نورْد ویچِن, نورْد ویتچن, نورْد ویتچِن, نورْد ویتچن, نورْد ویتچِن, نورْد ویتشن, نورْد ویچشن, نورْد ویتیشن, نُرد ویچن, نُرد ویچِن, نُرد ویتچن, نُرد ویتچِن, نُرد ویتچن, نُرد ویتچِن, نُرد ویتشن, نُرد ویچشن, نُرد ویتیشن
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی