در یکی از روزهای زیبای پاییز، وقتی برگهای رنگارنگ در هوا میرقصیدند و نسیمی ملایم از محلههای قدیمی شهر گذر میکرد، زنی جوان قدم به خیابانهای شلوغ گذاشت. او تصمیم گرفته بود تا تجربیات جدیدی را کشف کند و همهچیز با انتخاب عطری متفاوت شروع شد.
این زن جوان به یکی از بوتیکهای معروف شهر رفت و نام عطر اوریِنتال فِلاوِر استبان برایش جذاب به نظر رسید. این نام او را به یاد گلهای سفید مرموز و جادویی انداخت که با حسی زنده و پرمایه همراه بودند. او با کنجکاوی فراوان به سمت قفسه عطرها رفت.
هنگامی که اولین اسپری از عطر اوریِنتال فِلاوِر استبان را روی مچ دست خود زد، با نوایی از آلدئید و ماندارین پرتقال روبرو شد که او را به دنیایی از تازگی و شادابی برد. او چشمانش را بست و بویی از توبروز و اسطوخودوس را احساس کرد که با شکوفههای پرتقالی در هم آمیخته بودند. این ترکیب، تصویری از یک باغ سرسبز در نگارخانه ذهنش تداعی کرد.
با گذشت زمان، رایحه درخت سدر و وانیل بهتدریج ظاهر شد و او را با حسی گرم و چوبی احاطه کرد. این حس آرامش و اطمینان را برایش به ارمغان آورد، گویی که در آغوش طبیعتی آرامشبخش فرو رفته است. عطر اوریِنتال فِلاوِر استبان چیزی بیش از یک عطر بود؛ داستانی بود از رمز و راز و زیبایی که هر بار استفاده، فصل جدیدی به خود میگرفت.
آن روز وقتی از بوتیک خارج شد، با خود گفت: این فقط یک عطر نیست؛ این دعوتی است به سوی ماجراجوییهای نو. عطر اوریِنتال فِلاوِر استبان برای او تبدیل به بخشی از زندگی شد، لحظاتی که هیچگاه فراموش نخواهد کرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب