ناموجود
درست در حوالی غروب آفتاب بود که «عطر رِیدیِنت ویکتوری» را بر روی پالتوی خاکستریاش اسپری کرد. او به خودش نگریست و لبخندی از رضایت بر لبانش نشست. این عطر با رایحهای پیچیده و هماهنگ، او را به سفری از نور و گرما دعوت میکرد. با نخستین اسپری، انفجاری از رایحه ترنج و پرتقال فضای اطراف را پر کرد. حس تازگی و شورانگیزی در هوای پاییزی جاری شد و از او یک پرتو روشنی ساخت.
قدم زنان در خیابانهای شلوغ شهر، عطر رِیدیِنت ویکتوری بر روی پوست او همچون یک همراز عمل میکرد. ترکیب تند و جذاب زنجبیل و چای سیاه، بعدی عمیقتر به عطر بخشیده بود. دارچین با شیرینی و گرمایی که داشت، مانند یادآوریِ دلپذیرِ خاطرات گذشته میمانست. او با خود فکر کرد که چگونه این عطر به سادگی توانسته بود حالتهای پیچیده و عمیق زندگیاش را پژواک دهد.
ریشههای عمیق عنبر و چوب گایاک در قلب عطر، حسی از عمق و گرما ایجاد میکردند. این بو همچون حس آشنای خانه، او را به آرامش و تأمل دعوت میکرد. «عطر رِیدیِنت ویکتوری» با عبور از این ترکیبات غنی، نهایتاً به عمق رازآلود اولیبانوم میرسید که با بوی بخور و لطافت، بر فضا حالتی آرام و جذاب میبخشید.
هر کجا که قدم میگذاشت، حضور او مانند یک تابش گرم و دلنشین حس میشد. این عطر، برای او همچون همراهی وفادار و درخشان بود که در هر لحظه، درخشندگی و شکوه را به ارمغان میآورد. عطری برای زن و مرد که در جستجوی روشنایی و زیبایی درونی بودند. همان روشنایی که با هر بار اسپری کردن، درون او بیش از پیش شعلهور میشد.
سایر تلفظها: رِیدیِنت ویکتوری, رِیدیِنت ویکتری, رِیدیِنت ویکتُری, رِیدیِنت ویکتریی, رِیدیِنت ویکتورری, رَدیِنت ویکتوری, رَدیِنت ویکتری, رَدیِنت ویکتُری, رَدیِنت ویکتریی, رَدیِنت ویکتورری, رادیِنت ویکتوری, رادیِنت ویکتری, رادیِنت ویکتُری, رادیِنت ویکتریی, رادیِنت ویکتورری, ریدِنت ویکتوری, ریدِنت ویکتری, ریدِنت ویکتُری, ریدِنت ویکتریی, ریدِنت ویکتورری, رَدینت ویکتوری, رَدینت ویکتری, رَدینت ویکتُری, رَدینت ویکتریی, رَدینت ویکتورری
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی