ناموجود
در دل شهری شلوغ و پرهیاهو، زنی با زیبایی بینظیر و چشمانی مانند زمرد، در خیابانی پر از مغازههای خوشبو قدم میزد. او همواره به دنبال تجربههای نو و روایح منحصر به فرد بود. روزی در حالی که نور آفتاب نیمروز به او میتابید، وارد فروشگاهی شد که رایحههای رنگارنگ و گوناگون آن را احاطه کرده بود.
به محض ورود، عطر سانی لاریو توجه او را جلب کرد. عطر با بویی تازه و دلانگیز که بهاری ابری از گریپفروت و برگاموت در آغاز آن پراکنده شده بود. حس شادی و نشاط در او زنده شد، انگار که در میان باغی گلفام در حال قدم زدن است.
او به سمت میزکی کوچک رفت که عطرهای دیگری را هم به نمایش گذاشته بود. در آنجا عطری با بوی گل صدتومانی، یاس و گل رز در میانه قلب او جا گرفت. چیزی در آن لحظه در او بیدار شد، احساسی از قدرت و اعتماد به نفس. زن، رایحه این عطر را به خاطر آرامش و زیباییاش دوست داشت، درست مثل بوی نسیمهای روزهای خوش بهار.
به مشامش برخواستن نتهای پایه مشکی، صندل و وتیور که از عمق و غنای خاصی برخوردار بودند، حس تاریخی و سبکی چوبی به فضا دادند. این ترکیب تبدیل به امضای خاصی برای زن شد و او هر روز با آرامش و شور زندگی، از این عطر استفاده میکرد.
عطر سانی لاریو زندگی او را تغییر داد. هر بار که از این عطر استفاده میکرد، احساس میکرد همچون نور خورشید در حال درخشش است. رها از هیاهوی جهان بیرون، او هر روز با انرژی نو به استقبال زندگی میرفت. این عطر به او یادآوری میکرد که همیشه میتوان از زیباییهای ساده زندگی لذت برد و هر لحظه را با شوقی تازه زیست.
سایر تلفظها: سانی لاریو, سانی لاریو, سانی لا ریوه, سانی لا ریف, سانی لاریوِ, سانی لا ریو, سانی لاریوْ, سانی لا ریڤ, سانی لا ریوی, سانی لا ریوَ, سانیی لاریو, سانیی لاریو, سانیی لا ریوه, سانیی لا ریف, سانیی لاریوِ, سانیی لا ریو, سانیی لاریوْ, سانیی لا ریڤ, سانیی لا ریوی, سانیی لا ریوَ, صانی لاریو, صانی لاریو, صانی لا ریوه, صانی لا ریف, صانی لاریوِ, صانی لا ریو, صانی لاریوْ, صانی لا ریڤ, صانی لا ریوی, صانی لا ریوَ, صانیی لاریو, صانیی لاریو, صانیی لا ریوه, صانیی لا ریف, صانیی لاریوِ, صانیی لا ریو, صانیی لاریوْ, صانیی لا ریڤ, صانیی لا ریوی, صانیی لا ریوَ
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی