در یک روز گرم تابستانی، هنرمندی به نام نگار تصمیم گرفت خود را در طبیعت سبز اطرافش غوطهور کند. او به دنبال الهام برای آثار جدیدش بود و دلش میخواست با چیزی خاص و تازه آشنا شود. همانطور که در گلستان قدم میزد، نسیمی ملایم وزیدن گرفت و رایحهای جادویی مشامش را نوازش کرد. او بلافاصله ایستاد و چشمهایش را بست تا آن عطر را تجربه کند. این رایحه هیچ شباهتی به چیزی که تابهحال استشمام کرده بود، نداشت.
این عطر، چیزی نبود جز عطر بَلَنسینگ اوریفلیم. عطری که حس تازگی و آرامش را با ترکیبی از نتهای اسپایسی و خوشبو به همراه میآورد. رایحهای که نگار را به دنیایی از تعادل و هارمونی دعوت میکرد. او با شنیدن نام بَلَنسینگ اوریفلیم، به دنبال یافتن آن رفت.
با قدمهای تند به سمت مغازهی عطر رفت و پس از اندکی جستوجو، بطری شکیل این عطر را یافت. طراحی شفاف و مینیمالیستی بطری، با روح خلاق نگار همخوانی داشت. اولین اسپری، اندکی آکوردهای اسپایسی تازه را به او هدیه داد. انگار که نسیمی از دل کوهها وزیدن گرفته باشد. سپس با آکوردهای عطری گلی و گیاهی او را احاطه کرد؛ گلهایی که در تابستانی گرم شکفته بودند.
در نهایت، بَلَنسینگ اوریفلیم با ترکیبی از نتهای چوبی و گرم او را غرق احساس کرد. این نتها او را به یاد شبی خنک کنار آتش در دل جنگل میانداخت. عطر بَلَنسینگ اوریفلیم نهتنها قلب نگار را تصاحب کرد، بلکه او را به سفر درون برد؛ سفری که او را از دنیای روزمره به دنیایی آرام و متعادل هدایت میکرد. نگار این تجربه را به آثار هنری خود آورد، و آثارش پر از رنگها و احساسات نو شد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب