در دل یک صبح دلانگیز و طلایی، زنی با لبخندی آرامشبخش در باغچه کوچکش مشغول آب دادن به گلهای یاس و زنبق بود. نسیم صبحگاهی رایحهای خوش از گلهای سفید را با خود میآورد و در هوا پراکنده میکرد. این زن، عطر فراگونارد فراگونارد را بر روی مچ دستش پاشیده بود. عطری که همچون نوازش عطرآگین خورشید بر پوست او جا میگذاشت.
عطر فراگونارد فراگونارد از ترکیبات منحصر به فرد و شگفتانگیزی تشکیل شده بود. بوی یاس خوشبو و زنبق لطیف، حس شکوفایی را در دل آدمی زنده میکرد. این عطر با رایحهی گلهای سفید و عناصری همچون برگاموت و کهربا همراه شده بود. انگار این عطر، قصهای از لطافت و زیبایی طبیعت را روایت میکرد.
وقتی او از درب خانه خارج شد، خیابان پر از ادکلن فراگونارد فراگونارد شد. رهگذران با نگاهی تحسینآمیز به او نگریستند، چرا که این عطر همانند امضای شخصیتی خاص بر او میدرخشید. ادکلن فراگونارد برای زنان به عنوان نماد ظرافت و جذابیت زنانه شناخته شده بود و او با انتخاب این عطر، داستان زندگیاش را به صورتی متفاوت بازگو میکرد.
با اینکه برخی از عطرهای تند و با کمی شیرینی دوست داشتنی بودند، اما این عطر حیوانی با رگههایی از تازگی و تندی، شخصیت منحصربهفرد او را بازتاب میداد. همین تمایز و قدرت فرحبخش، او را برتر از دیگران میساخت. شاید برخی نفرات از تندی اولیه یا نتهای تیز این عطر دلخوشی نمییافتند، اما برای او به مانند شعری بود که هر روز دوباره و دوباره خوانده میشد و هیچگاه کهنه نمیشد.
در پایان روز، او به خانه بازگشت. عطر فراگونارد فراگونارد هنوز هم با قدرت و زیبایی بر روی پوست او باقی مانده بود. او در آینه نگاهی به خود انداخت و لبخندی رضایتبخش بر لبانش نشاند. عطر فراگونارد فراگونارد نه تنها رایحهای دلنشین داشت، بلکه بخشی از زندگی و داستانش را با خود به همراه میآورد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی