ناموجود
در یکی از شبهای سرد زمستانی، هنگامی که شهر در زیر نور ماه نقرهای میدرخشید، مارال در کنار پنجره اتاقش ایستاده بود و به منظرهی پیشرویش خیره شده بود. او با استشمام عطر محبوبش، «عطر بیلیون وومن پاریس الیزه»، سفر به خاطرات خوش گذشتهاش را آغاز کرد. این عطر با گروه بویایی چایپر خود، او را به دنیایی از احساسات آرامشبخش و در عین حال هیجان انگیز میبرد.
وقتی اولین بار عطر را باز کرد، ترکیبی از رایحههای پرتقال و پرتقال ماندارین را احساس کرد. این ترکیب مرکباتی و تازه، مثل نسیمی خنک به آرامی روح او را نوازش داد. مارال همیشه بر این باور بود که «عطر بیلیون وومن پاریس الیزه» با چنین شروعی، انرژی خاصی به او میبخشد. فضای اتاق با عطر گلهای سفید و رز پر شد؛ انگار باغی از گلهای بهاری در دل سرمای زمستان شکفته بود.
عطر گرم و شیرینی که از رایحههای پایه کهربا و پچولی نشات میگرفت، حس بینظیری از آرامش و شیک بودن به مارال میدهد. این عطر همچون شعری عاشقانه، در وجود او نفوذ میکرد و در هر استشمام، احساساتی نو و نابی را بیدار میکرد.
مارال متوجه شد که «عطر بیلیون وومن پاریس الیزه» نه تنها یک عطر، بلکه یک همراه همیشگی است که با آکوردهای گرم، شیرین، و چوبی خود، او را در لحظات دشوار یاری میکند. این عطر، او را به یاد روزهایی میانداخت که در زیر آفتاب طلایی، قدمزنان در خیابان شانزهلیزه پاریس بود.
این عطر برای مارال تنها یک عطر نبود؛ بلکه داستانی بود که هر روز با بوییدن آن، جانی تازه به داستان زندگیاش میداد. این عطر، با رایحههای بینظیر خود، همیشه خاطرات او را به روزهای روشن و پرامید برمیگرداند.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب