ناموجود
داستانی به رنگ عطر
در یکی از روزهای دلانگیز بهاری، الهام از زنگ تلفن قدیمی روی میز چوبیاش بیدار شد. صدای روشن و شفاف پشت خط، او را به مسیر جدیدی فراخواند. این مسیر تنها با یک نام جادو میشد: فروت د لا کرئاتیویته گرس. عطر خاصی که نوید یک سفر رویایی به جهانی پر از رنگ و بو را میداد.
الکساندرا مونه، عطرساز برجسته، با استفاده از نتهای میانی رز، سدر و ریشه زنبق، مانند یک نقاش ماهر، این اثر هنری را خلق کرده بود. نتهای آغازین تمشک، زعفران و ترنج چیزی جز فرشی از گل و عطر طبیعت نمیآفریدند. با اولین اسپری از فروت د لا کرئاتیویته گرس، بوی چرم و قهوه با گرمایی دلچسب در هوای اتاق پخش شد. این ترکیب، همچون نقشی جذاب و گیرا، روی احساسات او نشسته بود.
الهام هر روز از عطر فروت د لا کرئاتیویته گرس استفاده میکرد و هر بار خود را در داستانی جدید مییافت. مردمان اطراف او، از زن و مرد، مجذوب ترکیب گرم و دلنشین این عطر میشدند. عطر فروت د لا کرئاتیویته گرس نه تنها برای او، بلکه برای همه یک تجربه متفاوت خلق میکرد.
عطر فروت د لا کرئاتیویته گرس از مجموعه Les Signes de GRÈS بود و داستانهای بیپایانش هر روز به گوشهای از زندگی او رنگ و روح تازهای میبخشید. هر بار که این عطر را استفاده میکرد، الهام با شور و شوق به روزهای پیش رو نگریست و خود را در میان دنیایی از خلاقیت و رنگ میدید. اتفاقات کوچک و بزرگ زندگیاش با این اثر، معنای تازهای پیدا کردند و هر لحظهاش آمیخته با بویی منحصر بهفرد و ماندگار بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب