روزی در اوج یک صبح بهاری، هوای خنک و تازهای در اطراف شهر جاری بود. نسیم ملایمی از بلندیهای پر از گلهای رنگارنگ عبور میکرد و نوید روزی پر از انرژی و زندگی را میداد. در این میان، مینا که همیشه به دنبال عطرهای خاص و منحصربهفرد بود، برای یافتن عطری تازه و روحنواز به یکی از فروشگاههای مشهور عطر وارد شد.
پس از مقداری گشتوگذار و گفتگوهای دوستانه با فروشنده، چشمانش به بطری زیبای عطر زست وومن کریس آدامز جلب شد. طراحی چشمنواز و روکش براق آن، حس کنجکاوی او را تحریک کرد. از روی کنجکاوی درب بطری را باز کرد و عطر را به آرامی بویید.
لحظهای مسحور شد. ترکیب دلنشینی از ترنج تازه و بنفشه، همراه با نتهای ارومای گشنیز و کاشیا، در ابتدا حواس او را بیدار کرد. با گذشت دقایقی، قلب عطر با دستهگلهای زیبای باغی مانند گل رز، یاس و پئونی به زندگی درآمد و فضایی سرشار از لطافت و زنانگی برای او خلق کرد.
مینا هیچگاه به این اندازه احساس برازندگی نکرده بود. پایانی از سدر گرم و چوبی، همراه با رایحههای زنبق و مشک سفید، اثری جاودانه را بر روی پوست او به جای گذاشت.
عطر زست وومن کریس آدامز نه تنها عطری برای بوییدن، بلکه سفری به دنیای رنگها و حسها بود. این تجربه باعث شد مینا حس کند که با هر پاشش از این عطر، گویی دنیایی تازه و پر از انرژی را همراه خود دارد.
انتخاب این عطر خاص، برای مینا فقط یک خرید نبود. تجربهای بود که به او یادآوری کرد زندگی پر از لحظاتی است که با بهکارگیری حواس خود، میتوانیم زیباییهای پیرامونمان را بیشتر درک کنیم و از آنها لذت ببریم. و چه بهتر که این تجربه با عطر زست وومن کریس آدامز آغاز شد!
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب