ناموجود
یک روز تابستانی گرم در باغی سرسبز و شاداب، زنی به نام آوا در حال قدم زدن بود. او به تازگی عطر جدیدی به نام عطر سیترونیه فلوراسنت را کشف کرده بود. رایحه این عطر با نتهای ابتدایی لیموی ایتالیایی و ترنج، حسی از تازگی و انرژی را به او هدیه میداد. هر بار که عطر را استفاده میکرد، حس میکرد در میان باغی از مرکبات قدم میزند.
آوا همیشه به دنبال عطری بود که بتواند حس و حال روزهای شاد و پرانرژیاش را منعکس کند. عطر سیترونیه فلوراسنت با ترکیبی از رایحههای مرکباتی و نتهای میانی پتیتگرین و پرتقال ماندارین، دقیقاً همان چیزی بود که به دنبالش میگشت. عطر به طرز معجزهآسایی او را به روزهای خوش کودکیاش در خانه مادربزرگش میبرد. آن زمانی که بازی کردن در باغ پر از درختان لیمو، بزرگترین لذت او بود.
اما این عطر تنها به اینجا ختم نمیشد. نتهای پایه لیمو و برگ ریحان به آرامی در فضای اتاق پراکنده میشدند و حسی از آرامش و سکون ایجاد میکردند. آوا با خودش فکر میکرد که عطر سیترونیه فلوراسنت نه تنها برای روزهای پر انرژی و شاد او مناسب است، بلکه برای لحظات آرامش و تفکر نیز همراه بینظیری محسوب میشود.
از اولین باری که سیترونیه فلوراسنت را بر روی پوستش اسپری کرد، به بخشی اساسی از روزمرگیهایش تبدیل شد. او هر روز با این عطر کمنظیر به استقبال ماجراهای جدید میرفت. و به این ترتیب، عطر سیترونیه فلوراسنت به حکایتی جدید در زندگی او تبدیل شد. عطری که همیشه او را به جاری شدن در لحظات زندگی دعوت میکرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب