در قلب شهری که بوی عطرهای مختلف در هر کوچه و خیابانش جاری بود، مردی به دنبال بوی خوشی میگشت که تجربهای متفاوت را برایش به ارمغان بیاورد. نام او علی بود. علی عاشق بوی چوب و گل بود و همیشه در پی یافتن عطری که بتواند این دو حس را با هم ترکیب کند.
یک روز به یک فروشگاه عطر محلی رفت. نگاهی به قفسهها انداخت و بین آنهمه شیشهی عطر، یکی از آنها توجهش را جلب کرد. نام آن عطر آثِنْتیک ماربرت بود. این عطر با ترکیب خاص خود در سال ۲۰۰۶ معرفی شده بود و به خاطر نتهای تند، گلی و چوبیاش خیلی زود معروف شده بود.
علی شیشه عطر را برداشت و به آرامی آن را بویید. نتهای ابتدایی هل و دارچین با بوی نارنج و انیسون و توت قرمز ترکیب شده بود، حسی شگفتانگیز داشت. او احساس کرد که در باغی پراز گلهای یاس و سوسن آبی به همراه چوب سدر و گل سرخ قدم میزند. این احساس با نتهای پایانی مشک و چوب صندل به همراه خزه بلوط و کهربا تکمیل میشد.
علی احساس میکرد این همان عطری است که همیشه به دنبالش بوده. عطر آثِنْتیک ماربرت به او حسی از اعتماد به نفس و آرامش میداد و هر بار که از آن استفاده میکرد، حس میکرد در دنیای دیگری است. او تصمیم گرفت این عطر را به مجموعه خود اضافه کند و با هر بار اسپری کردن آن، به یاد لحظاتی بیفتد که در جستجوی بوی خوش زندگی بود.
به تدریج دوستان او نیز متوجه تغییری در او شدند. عطر آثِنْتیک ماربرت نهتنها رایحهای خوش داشت، بلکه داستانی از انتخابها و تجربیات شخصی را نیز با خود به همراه میآورد. این عطری بود که هر مردی را به یاد میآورد که چگونه یک رایحه میتواند میعادگاهی برای خاطرات و احساسات باشد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب