ناموجود
در یک روز بهاری آرام، لیلا در خیابانهای پر از درختهای سرسبز و گلهای شکوفا قدم میزد. هوای تازه و خنک به آرامی بر روی صورتش میوزید. در همین حین، با دیدن ویترینی که با شیشههای نفیس و براق عطر تزئین شده بود، توقف کرد. تصویری زیبا از یک عطر به نام اسلون رز آتلیه فلو چشمانش را خیره کرد.
لیلا همیشه عاشق عطرهایی بود که بوی گلهای بهاری را در خود داشتند. او وارد فروشگاه شد و به سرعت به سمت این عطر خاص رفت. طراحی شیشه عطر ساده اما شیک بود. با برداشتن بطری، دستور کار حصیری و خطی از رنگهای زنده برجسته شد که نوید حس بویایی هیجانانگیز میداد.
زمانی که اولین اسپری از عطر اسلون رز آتلیه فلو را روی مچ دستش زد، بوی برگ بنفشه و شمیم دلنشین یاسمن، او را به دنیای دیگری برد. هر نسیم خفیفی که در اطرافش میوزید، او را در میان باغهای مجلل غرق میکرد که در آنها یاد فصلهای خوش گذشتۀ زندگیش را میشد حس کرد. در قلب عطر، گل رز دلبرانهای بود که به همان ظرافت و جمال بافته شده بود و همچون نقاشی زیبایی از دل طبیعت به نمایش درآمده بود.
با گذر زمان و فروکش کردن نُتهای میانی، پایههای ماجرای این عطر شروع به نمایان شدن کردند. رایحههای گهگاهی از کهربا و چوب سدر، نفوذ و عمق بیشتری به این تجربه دادند و ترکیب بینظیری از ظرافت و استواری را خلق کردند.
لیلا که غرق در این رایحه مجذوب کننده بود، به وضوح حس کرد که عطر اسلون رز آتلیه فلو، نه تنها یک انتخاب معمولی نیست، بلکه یک بیان رویایی از شکوه و برازندگی است. این عطر، با ترکیبات بینظیر خود، همواره در قلبش باقی خواهد ماند. او با لبخند فروشگاه را ترک کرد، در حالی که میدانست این عطر همراه همیشگی لحظات خاص زندگیش خواهد بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب