در یکی از شبهای پرستاره تابستان، سروناز تصمیم گرفت که به دیدار صمیمیترین دوستانش برود. او به یاد داشت که در آخرین ملاقاتشان، قول داده بود که رایحهای جدید و متفاوت با خود بیاورد. با انتخاب محبوبترین عطر خود، عطر سانتال کارداموم فراگونار، مسیر خود را به سمت خانه دوستش پیش گرفت.
با ورود به جمع دوستان، بوی خوشایندی از ادویههایی چون هل و فلفل به روحیه تلاش و اشتیاق او افزود. عطر سانتال کارداموم فراگونار اولین برخورد خودش را با نتهای برتر هل، فلفل و توتهای قرمز نشان داد و همهمهای دلچسب در میان همه ایجاد کرد. دوستانش با لبخند و حسرت به او گفتند که چقدر از این رایحه لذت میبرند.
در قلب این عطر، نتهای بخور، برگهای لوورل و فلفل تند جریان دارد؛ مثل داستانی لطیف که در آن هوا پر از رمز و راز است. سروناز احساس میکرد که دوستانش با هر نفس بیشتر به این تجربه شگفتانگیز غرق میشوند. هرکدام با کنجکاوی از او درباره راز این رایحه جادویی پرسیدند و او با افتخار از برند فراگونار و جذابیت عطر سانتال کارداموم گفت.
نتهای پایه چوب صندل، بنزوئین و مشک، پایان دلنشینی را برای این عطر زیبا به ارمغان میآورد. این ترکیب چوبی و گرم، همچون پذیرایی دلنشین از روزهای خوش گذشته بود. سانتال کارداموم فراگونار با گروه بویایی آروماتیک خود، داستانی نو و بیزمان از عشق به طبیعت و هنر عطرسازی را روایت میکند.
سروناز در آن شب به خانه برگشت و احساس کرد چیزی جزئی اما زیبایی را با خود به ارمغان آورده است؛ رایحهای که نه تنها خود او، بلکه دیگران را نیز به دنیایی جدید دعوت میکند. رایحهای که هرگز از یاد نخواهد رفت.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی