در یک روز بهاری، مریم در خیابانهای شلوغ تهران قدم میزد. دلش میخواست تا خود را با عطری جدید و دلنشین غرق کند. وقتی وارد یک مغازهی عطرفروشی شد، چشمش به شیشه عطر دیالیور مارکی افتاد. نام این عطر به گوشش آشنا بود و تعریفهای بسیاری از آن شنیده بود.
با برداشتن شیشه عطر، حس شگفتانگیزی او را فرا گرفت. با اولین اسپری، رایحه وانیل و پئونی او را به باغی پر از شکوفههای معطر برد. عطر دیالیور مارکی همان چیزی بود که آرزویش را داشت؛ ترکیبی از گلها و میوههایی که حس تازگی و طراوت به ارمغان میآوردند.
عطر در ادامه، رایحهی دلنشین یاس و نارنگی را به مریم هدیه داد. رایحهای ملایم و در عین حال پرانرژی که او را به دوران نوجوانیاش و روزهای پرنشاط جوانی برد. عطر دیالیور مارکی با ظرافت و مهارتی خاص طراحی شده بود و هر نت آن داستانی را روایت میکرد.
هنگامی که روز به پایان رسید، نت پایهی این عطر شروع به خودنمایی کرد. رایحهی گل ساعتی و وِتیور، حس آرامش و خودباوری را در مریم زنده کرد. این ترکیب بینظیر و هماهنگ، او را به یاد سفرهای دور و اشتیاق برای تجربههای جدید انداخت.
عطر دیالیور مارکی نه تنها یک عطر، بلکه تجربهای از احساسات ناب و خاطرات شیرین بود. مریم با خود گفت: این عطر، راز کوچک و محبوب من خواهد بود. به جرات میتوان گفت که با انتخاب این رایحه، همه نگاهها و توجهها به سوی مریم جلب شد و او هر روز با اعتماد به نفسی بیشتر به زندگی ادامه داد.
سایر تلفظها: دیالیور مارکی, دیالیور مارکوای, دیالیور مارکیو, دیالیور مارکوی, دیالیور مارکس, دیولور مارکی, دیولور مارکوای, دیولور مارکیو, دیولور مارکوی, دیولور مارکس, دی آیلرز مارکی, دی آیلرز مارکوای, دی آیلرز مارکیو, دی آیلرز مارکوی, دی آیلرز مارکس, دالور مارکی, دالور مارکوای, دالور مارکیو, دالور مارکوی, دالور مارکس, دلیور مارکی, دلیور مارکوای, دلیور مارکیو, دلیور مارکوی, دلیور مارکس