ناموجود
در یک روز دلنشین تابستانی، وقتی آفتاب نرم و ملایم بر روی دیوارهای قدیمی پاریس میتابید، لوسی نامی به ردیابی گذشتههای عطرآگین خود رفت. او همیشه شیفته عطر بود و به محض اینکه عطر دیوان فولیه پارفوم ژان پاتو را پیدا کرد، گویا گمشدهای را پیدا کرده بود.
لوسی، زنی پر از انرژی و شوق به زندگی بود. او معتقد بود که عطری که انتخاب میکند، داستان او را روایت میکند. عطر دیوان فولیه پارفوم ژان پاتو با نُتهای پرجنبوجوش یلانگیلانگ و نرولی، او را به باغی پر از گلهای رنگارنگ برد. این شروع اولیه به ملودرامی از رایحههای گل رز، وتیور، یاس، بهار نارنج و زنبق منتهی شد که همه دورهم جمع شده بودند تا داستانی بگویند.
هر بار که لوسی این عطر را میزد، احساس میکرد در قلب پاریس زندگی میکند؛ جایی که رایحه مشک و وانیل با یکدیگر میآمیزند و همچون موسیقی ملایمی در هوا پخش میشوند. ترکیبی از این نُتهای پایه، حسی از وقار و زیبایی به او میبخشید و او را به دنیای خیال و رویا میبرد.
در مهمانیهای شبانه، لوسی به مانند پرنسس قصهها میدرخشید. همه به دنبال سرّ راز او بودند؛ رازی که در شیشه کوچک اما پر از جادوی عطر دیوان فولیه پارفوم ژان پاتو نهفته بود. عطری که او را نه تنها به گذشتهها بلکه به اعماق روح خودش رساند و رویاهایش را بیدار کرد.
این عطر، کمال بینظیری از خلاقیت هنری هنری آلمراس بود که در سال ۱۹۳۳ جهان را با نمونهای استثنایی از عطرسازی روبهرو کرد. عطری که نه تنها قلبها، بلکه هیجانات و عواطف را بیدار میکرد و زمزمههای قدیمی و شیرینش هنوز در کوچهپسکوچههای پاریس احساس میشود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب