ناموجود
شب بود و بادی ملایم در میان درختان پارک میوزید. لیلا به سمت محوطهی روشن کنار چشمه میرفت. او قرار بود با دوستانش دیدار کند. اما آنچه بیشتر ذهن او را مشغول کرده بود، عطر جدیدی بود که به تازگی خریداری کرده بود: عطر ناتی آلیس ویوین وستوود.
اولین باری که با این عطر آشنا شد، در یک فروشگاه بزرگ و پر زرق و برق بود. همانجا که رایحهی گرم و جذاب آن نظر او را جلب کرد. عطر ناتی آلیس، با ترکیبات بینظیر خود از گلهای بنفشه و رز سیاه، به زیبایی طراحی شده بود. این عطر، اثری از برونو جووانوویچ، برای زنان مدرن بود.
لیلا از همان ابتدا مجذوب حس زنانه و لطیف این عطر شد. حسی که او را به دورانی برد که رایحهها بیش از هر چیز دیگری، بیانگر شخصیت و احساسات بودند. او با همین حس، شبهای بسیاری را در آغوش خاطرات بوهای لطیف و گیرا گذرانده بود.
به محض اینکه به نزدیکی چشمه رسید، یکی از دوستان او گفت: چه بوی خوشی میآید!. لیلا لبخند زد و گفت: این عطر ناتی آلیس ویوین وستوود است. دوستانش با کنجکاوی نزدیکتر آمدند و از رایحه پودری و گرم آن لذت بردند.
یکی از دوستان پر انرژیاش گفت: این عطر تو را متفاوت و خاص کرده است. لیلا احساس کرد که عطر ناتی آلیس به او اعتماد به نفس و حس خاصی میدهد. برایش مهم نبود که عدهای ممکن است بگویند که این عطر کمی سنتی یا پودری است. او با انتخاب این عطر، به دنیایی از لطافت و زیبایی پای گذاشته بود.
در پایان شب، باز هم بادی ملایم میوزید، اما این بار آمیخته با بوی ناتی آلیس. بادی که راز زنانه بودن و جذابیت مدرن را در خود داشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب