ناموجود
در قلب تهران، جایی که کوچهها با عطرهای گوناگون پر شده بود، دختری به نام سارا زندگی میکرد. او عاشق کشف عطرهای جدید و منحصر به فرد بود. روزی در یکی از گشتهایش به بوتیکی خاص بر خورد که دیوارهای آن با عطرهای نایاب و متفاوت پر شده بود. در میان همه آن شیشهها، یک نام نظرش را جلب کرد: عطر ایالیتا آیالا موریل.
با حس کنجکاوی نزدیکتر رفت. اولین اسپری از ایالیتا، او را به باغی سبز و خوشبو برد. نتهای ابتدایی نرولی و گالبانوم همراه با تارهای لطیف مریم گلی، حسی از طراوتی بیپایان را به او القا کرد. لحظهای چشمهایش را بست و خود را در میان دشتی سرسبز و خرم تصور کرد. این تنها آغاز سفر بود.
با گذشت زمان، نتهای میانی ظاهر شدند. رایحهی غنی یاس و رز ترکی با کلاری سیج به سارا احساسی از دلربایی طبیعی و جسارت بخشید. این عطر او را به سفری در میان گلهای وحشی و طبیعی برد، جایی که هر آنچه طبیعی و واقعی بود، حسی از آزادی به او میبخشید.
با رسیدن به پایان روز، نتهای پایانی اوکماس و پچولی با گرمای کندر در سارا آرامش و صلحی خصوصی را ایجاد کرد. این پایانی طبیعی و دلنشین برای سفری بود که عطر ایالیتا آیالا موریل او را در آن برده بود. این عطر قادر بود مخاطبانش را به دنیایی از بازیگوشی و بیگناهی بچگانه منتقل کند، جایی که به دور از نگرانیهای روزمره، تنها رایحهها و احساسات ناب وجود داشتند.
سارا بوتیک را ترک کرد، اما عطر ایالیتا آیالا موریل هنوز همراهش بود و او هر لحظهای که آرزو میکرد، میتوانست دوباره به آن دشت بازگردد.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی