ناموجود
صبحی آرام و دلنشین بود، وقتی که علیرضا در یکی از خیابانهای کوچک و قدیمی شهر قدم میزد. صدای پرندهها از میان درختان سبز و هوای تازهای که روحش را نوازش میکرد، او را به دنیایی از آرامش فرا میخواند. در گوشهای از آن خیابان، مغازهای کوچک و شگفتانگیز وجود داشت که با عطر بسیاری از گلها و میوههای تازه پر شده بود. نام این مغازه دنیای عطرها بود.
علیرضا همیشه به دنبال عطری بود که بتواند شخصیت منحصر به فردش را با آن نشان دهد. روزی که وارد مغازه شد، فروشندهای خوشبرخورد و با تجربه به نام لیلا به او نزدیک شد و گفت: به نظرم تو باید عطر آیبره فوگیا ۱۸۳۳ را امتحان کنی. او با نگاهی کنجکاو به شیشه کوچک و زیبای این عطر نگاه کرد.
عطر آیبره فوگیا ۱۸۳۳ با رایحههای بینظیرش، از همان لحظه اول علیرضا را شیفته کرد. نتهای آغازین ترنج با رایحه لطیف یاسمن و شکوفههای پرتقال قلب عطر را تشکیل میدادند. همچنین، حس تازگی و نشاط از ترکیبهای سبز و گلهای سفید در آن به وضوح حس میشد.
علیرضا وقتی رایحه این عطر را بر روی پوستش حس کرد، احساس کرد که به دنیای دیگری منتقل شده است؛ دنیایی که در آن هر اتفاقی امکانپذیر است و هر روز بهتر از روز گذشته به نظر میرسد. عطر آیبره فوگیا ۱۸۳۳ نه تنها حس اعتماد به نفس بلکه آرامشی متفاوت را به او هدیه داد.
همانطور که از مغازه بیرون میرفت، لبخندی بر لبهایش نقش بسته بود و میدانست که روزش با این عطر بینظیر تر میشود. عطر آیبره فوگیا ۱۸۳۳ تبدیل به همراه همیشگی علیرضا شد و هر بار استفاده از آن، برایش یادآور آن صبح آرام و دیدار با لیلا بود.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی