ناموجود
روزی روزگاری در شهرهای سرسبز فرانسه، بانویی به نام الیزابت زندگی میکرد. او عاشق عطر و بوها بود و همیشه در جستجوی عطر جدید و منحصر به فردی بود که روحش را طراوت بخشد. یک روز هنگام قدم زدن در خیابانهای پاریس، وارد یک بوتیک قدیمی شد. بوتیکی که توسط عطرسازی به نام نیکلاس ماموناس اداره میشد. در آنجا با عطری به نام عطر فلور د نکر جِنیکا آشنا شد.
الیزابت بلافاصله محو شیشهی زیبا و طراحی خاص آن شد. شیشهای که با الهام از مرواریدهای درخشان، نقرهای و جذاب طراحی شده بود. اما این ظاهر زیبا تنها آغاز چیزی بود که قرار بود تجربه کند. وقتی الیزابت بو را بویید، دنیایی از گلهای بهاری به او خوشآمد گفت. نتهای گلفام این عطر احساساتی شاداب و زنانه را در او برانگیخت. هر قطره از این عطر او را به باغهای پر از گلهای خوشبو میبرد.
او احساس کرد که این عطر به گونهای خلاقانه و هنرمندانه طراحی شده است که فقط یک متخصص واقعی مانند نیکلاس ماموناس میتوانست از عهدهی آن بربیاید. به همین دلیل بود که از سال 1985 تا کنون، عطر فلور د نکر جِنیکا توانسته جایگاهی ویژه در میان عطرهای زنانه داشته باشد.
الیزابت با خود فکر کرد که این عطر نه تنها بویی خوشبو دارد، بلکه داستانی از زیبایی، رهایی و قدرت زنانه را بازگو میکند. او تصمیم گرفت تا یکی از این شیشههای شگفتانگیز را به کلکسیون عطری خود اضافه کند. این تصمیم او را به زنی با اعتماد به نفس بالا و انرژی دوباره تبدیل کرد.
در نهایت، الیزابت با لبخندی از بوتیک خارج شد. حسی از رضایت که تنها یک عطر منحصر به فرد مانند عطر فلور د نکر جِنیکا میتوانست به او ببخشد. او میدانست که این عطر به زودی تبدیل به همراه همیشگیاش خواهد شد و هر بار که آن را به پوستش میزند، به یاد آن روز خاص در پاریس خواهد افتاد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب