ناموجود
روزی روزگاری، در دل شهر شلوغی به نام نیویورک، زنی با شوق و هیجان به نام لیلا زندگی میکرد. لیلا عاشق عطرها بود و عجیبترین و خاصترین رایحهها را از گوشهوکنار جهان برای خود جمعآوری میکرد. یکی از آن روزهای معجزهگران بود که پایش به فروشگاه عطرفروشی جدیدی باز شد. نام فروشگاه سارا بیکر پرفیومز بود و از بیرون فروشگاهی دلربا و متفاوت به چشم میآمد.
لیلا بدون درنگ وارد فروشگاه شد و در میان قفسهها به جستوجو پرداخت. ناگهان چشمش به شیشهای افتاد که روی برچسبش نوشته شده بود: عطر فلیم اند فورچون سارا بیکر پرفیومز. نام عطر مثل موسیقی در گوشش میپیچید. داستانی که در پس خلق این عطر نهفته بود، او را مسحور کرد. عطری که از ترکیب جادویی گلهای سفید، ادویه و مرکبات به وجود آمده بود و در نهایت در شعلههای گرما و دود گم میشد. عطری که شخصیت دراماتیکش میتوانست حس و حال یک فیلم هیجانی را در ذهن تداعی کند.
لیلا بیاختیار شیشه را برداشت و اسپریای به هوا پاشید. بوی گلهای سفید و توبرروز با ردپایی از دودی ملایم و لایههای مرکباتی او را به جهانی دیگر برد. با بستهشدن چشمانش، خود را در بیابانی خوشبو و پُر از رمز و راز احساس کرد. هر نت، مثل نغمهای دلنشین در غوغای دلش مینواخت. فلیم اند فورچون سارا بیکر پرفیومز نه تنها رایحهای خاص و متفاوت داشت، بلکه او را به سفری بیپایان در دنیای احساسات و خاطرات برد.
با خرید این عطر، لیلا بهنوعی صاحب تکهای از جهان شگفتانگیز سارا بیکر شد. هر بار که از آن استفاده میکرد، حس میکرد که در جستجوی ماجراجویی جدیدی است. عطر فلیم اند فورچون سارا بیکر پرفیومز برای لیلا چیزی فراتر از یک رایحه بود؛ درواقع، پلی به دنیایی پُر از عشق، شوق و فتح ناشناختهها بود.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب