ناموجود
در یک روز گرم تابستانی، نوشین در یکی از خیابانهای شلوغ شهر قدم میزد. صدای خندهی کودکان در دوردست و بوی خوشی که از گلهای سفید در اطراف میآمد، او را به یاد خاطرات بینظیری میانداخت. او در حالی که در افکار خود غرق شده بود، ناگهان چشمانش به ویترینی شکیل افتاد که با انواع عطرها و ادکلنها زینت یافته بود. اما چیز خاصی توجه او را جلب کرد؛ جلوهای از رایحههای گرمسیری و جذاب که از بطری شفاف عطر کوکونات پالم بَث اَند بادی وُرکس برمیخاست.
نوشین وارد فروشگاه شد و در حالی که به سمت قفسه عطرها قدم برمیداشت، احساس کرد قلبش تندتر میزند. انگار این عطر او را به دریای آرامش بخشی میبرد که موجهایش از کوکوس و وانیل ساخته شده بود. عطر کوکونات پالم بَث اَند بادی وُرکس، با رایحههای گرم و دلنشین خود، توانست لحظهای فراموشنشدنی برای نوشین بسازد.
او بطری عطر را باز کرد و اولین اسپری را روی مچ دستش زد. بوی شیرین و دلپذیر که همزمان حسی از تازگی و طراوت را به او میداد، همه جا را پوشاند. کوکوس در ترکیب با نوتهای وانیلی و سبز، رایحهای ساخت که او را به ساحلی گرمسیری و خنک برد. درست مثل این بود که زیر سایهی درختان نخل، در حال استراحت باشد.
نوشین تصمیمش را گرفته بود. او نمیتوانست این رایحه فراگیر و روحانگیز را از دست بدهد. با لبخندی روی لب، عطر را خرید و از فروشگاه خارج شد. هر بار که این عطر را روی پوستش میزد، انگار سفرش به آن ساحل گرمسیری دوباره آغاز میشد؛ سفری که هیچگاه نمیخواست پایان یابد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب