ناموجود
در باغ سرسبزی که آفتاب به آرامی بر زمین میتابید و بوی خوش گلها فضای آنجا را پر کرده بود، مردی در حال قدم زدن بود. این مرد، به دنیای عطرها دل بسته بود و همواره به دنبال کشف جدیدترین و بهترین رایحهها بود. او روزی به عطر نارکاتیک فلاور میسون الهامبرا برخورد کرد که توانست او را به دنیایی جدید وارد کند.
این عطر، همانند داستانی از یک باغ خیرهکننده بود. وقتی آن را بر پوست خود اسپری کرد، حس کرد نسیمی از مخلوط ترنج و لیچی و هلو او را در بر میگیرد. رایحه ابتدایی این عطر با بویی شیرین و میوهای آغاز میشود که خاطرهای از تابستان را به همراه دارد. اما هنوز این پایان راه نبود.
با گذر زمان، قلب عطر آشکار شد. عطر نارکاتیک فلاور میسون الهامبرا با ترکیبی از گلهای پرتقال و صدتومانی، حالوهوایی گلفام و دلنشین به او هدیه داد. این بوی خوش مانند رویایی بود که در یک باغ پر از گلهای سفید و صورتی در حال قدم زدن باشد.
و در نهایت، با گذشت زمان، نتهای پایهای این عطر آشکار شدند. رایحههای چوبی و خزهای، حس استواری و آرامش را به او منتقل کردند. این ترکیب او را به فضایی زمینی و در عین حال شگفتانگیز برد. حس کرد که زمین زیر پایش با هر قدم عطری تازه نفس میکشد.
عطر نارکاتیک فلاور میسون الهامبرا همچون جادویی در بطری بود. برای مرد، این عطر نه تنها یک رایحه بود، بلکه قصهای از یک سفر شاعرانه و بیپایان به دنیای عطرها بود. در این سفر، او یاد گرفت که یک عطر چگونه میتواند احساسات و خاطرات را در یک لحظه زنده کند و دنیای او را به آیندهای پربارتر و خوشبوتر راهی سازد. کیاستی که در این عطر نهفته بود، او را به کاویدن و تجربه بیشتر سوق میداد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب