ناموجود
نسیم خنک شبانه در کوچههای پاریس پیچیده بود. مردی با کت چرم بر روی شانهاش، آرام در امتداد رود سن قدم میزد. در دستانش بطری زیبایی از عطر ایوُلوشِن دِل آمد سوآر پرفیومز وینتیج دیده میشد. عطری که همچون یک سمفونی از نتهای مرکباتی و چرمی در هم آمیخته بود و به او حسی از قدرت و اعتماد به نفس میبخشید.
همه چیز از نتهای ابتدایی عطر آغاز شد: گریپفروت، لیمو و ترنج، که با توتهای مازویی و فلفل صورتی درآمیخته بودند. این حس تازه و پرانرژی، آغازگر داستانی بود که به تدریج به نتهای میانی پیچیدهتری چون خسخس و سیب منتهی میشد. عطر ایوُلوشِن دِل آمد سوآر همراه با نسیم شبانه، خاطرهای از یک شب پرماجرا را برای مرد تداعی میکرد.
همچنان که به پل تاریخی رسید، بوی چرم و مشک در نتهای پایه، آرامش و سنگینی خاصی به فضا میبخشید. ترکیبی از عنبر و وانیل، نشانی از گرمایی دلنشین بود که احساس امنیت و آرامش به قلب راه مییافت. مرد چشمانش را بست و اجازه داد تا عطر، او را به عالمی دیگر ببرد. ادکلن ایوُلوشِن دِل آمد سوآر پرفیومز وینتیج او را به جهانی از خاطرات فراموشنشدنی میبرد.
در این جهان بیپایان از رایحهها، نتهای چرمی و عنبری به طور ماهرانه با هم هماهنگ شده بودند. این عطر از پرفیومز وینتیج، به واقع شاهکاری از دامین استامرز بود که توانسته بود با هنر بینهایت خویش، مجموعهای از احساسات و لحظات ناب را به شکلی بینظیر در این شیشه جای دهد.
مرد به قدمهایش ادامه داد. در نهایت، به رستورانی کوچک و دنج رسید. قرار بود شب خوشی را در جمع دوستان سپری کند. حضور عطر ایوُلوشِن دِل آمد سوآر پرفیومز وینتیج مثل همیشه او را برای لحظاتی خاص همراهی میکرد و به او یادآوری میکرد که زندگی، یک سفر پر از شگفتیها و لحظات ناب است.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب