ناموجود
در یک روز پاییزی، امیر در پشت میز کارش مشغول بود. باران به آرامی بر شیشهها میکوبید و صدای آرامشبخشی ایجاد میکرد. او به دنبال یک تغییر کوچک در زندگی روزمرهاش بود. تصمیم گرفت وارد دنیای عطرها شود و به فروشگاهی در نزدیکی محل کارش سر زد.
به محض ورود، جعبهای با طرح جذاب و لوکس نظرش را جلب کرد: عطر اسپایس بمب دارک لدر ویکتور اند رالف. فروشنده که متوجه نگاه امیر شد، با لبخند به سمت او آمد و شروع به توضیح درباره آن کرد. عطر اسپایس بمب دارک لدر با ترکیبی از فلفل سیاه و جوز هندی آغاز میشود؛ ترکیباتی که بوی تندی و انرژی زیادی به همراه دارد.
امیر همیشه به بوی چوب و ادویه علاقه داشت. زمانی که فروشنده ادامه داد: لایه میانی این عطر با دارچین و کندر کامل میشود، امیر با خود فکر کرد که این همان بوی مرموز و پیچیدهای است که همیشه میخواست. حسی از گرما و آرامش را با خود به ارمغان میآورد.
اما آنچه این عطر را خاصتر میکرد، نتهای پایانیاش بود: چرم سیاه و تنباکو. ترکیبی که به آن عمق و برجستگی بیشتری میبخشید. امیر عطر را روی پوستش اسپری کرد و بلافاصله متوجه شد که چگونه این بو به مرور تغییر میکند و لایههای مختلفش را به نمایش میگذارد.
با هر استشمام، یادآور حسی متفاوت بود؛ کمی تلخ، اما با لطافتی پنهان. اسپایس بمب دارک لدر ویکتور اند رالف برای او نماد مردی مدرن و پیچیده شد. امیر با لبخندی رضایتبخش جعبه عطر را خرید و با خودش گفت: این همان چیزی است که دنبالش بودم.
امیر در مسیر بازگشت به خانه، هر قدمی که بر میداشت، بوی تلخ و شیرین عطر اسپایس بمب دارک لدر ویکتور اند رالف را احساس میکرد و میدانست که این انتخاب جدید زندگیاش را کمی متفاوتتر کرده است.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب