ناموجود
روزی روزگاری در یک شهر کوچک و زیبا، شخصی به نام لیلا زندگی میکرد. او علاقهای ویژه به عطرها داشت و همیشه به دنبال رایحهای بود که جادوی خاصی به روزهایش ببخشد. یکی از روزها، هنگامی که در مغازه عطر فروشی محبوبش گشتوگذار میکرد، توجهش به شیشهای زیبا جلب شد. روی شیشه نام عطر مراج ابسولو فرِنچ اَوِنیو نقش بسته بود.
لیلا به سمت شیشه رفت و با دقت بیشتری به آن نگاه کرد. طراحی ظریف شیشه، نشاندهنده اصالت و شکوه این عطر بود. او درب عطر را باز کرد و اولین اسپری را روی مچ دستش امتحان کرد. بلافاصله رایحهای دلنشین او را در آغوش گرفت؛ ترکیبی از طراوت برگرفته از نارنگی ماندارین و فلفل صورتی که با لطافت ترنج همراه بود. این آغاز یک سفر رایحهای بینظیر بود.
به مرور، نتهای میانی این عطر دل را به تپش واداشتند. عطر گلهای رز و نیلوفر آبی با لمس خفیفی از مُشکی که در ترکیب با رایحه گیاهان معطر بودند، فضای اطراف را پر کرد. او احساس تازگی و انرژی کرد، حسی که تاکنون در هیچ عطر دیگری تجربه نکرده بود.
با گذشت زمان، عطر به عمق رایحههای پایهاش رسید. بویی شیرین و گرم از وانیل و عنبر با حضور چوب عود و نعناع هندی لیلا را به دنیایی از آرامش و شکوه دعوت کرد. حسی خاص که یادآور شبهای خنک و پرستاره تابستانی بود. عطر مراج ابسولو فرِنچ اَوِنیو به او حسی میداد که هرگز نمیخواست از آن جدا شود.
لیلا با لبخندی بر لب، شیشه را به سبد خریدش افزود و با خود اندیشید که این عطر بیهمتا همیشه همراه او خواهد بود. او اطمینان داشت که عطر مراج ابسولو فرِنچ اَوِنیو نه تنها او را بلکه هر کسی را که با آن ملاقات میکند، تحت تأثیر قرار میدهد. این جادوی رایحه، توانسته بود زندگی لیلا را در یک لحظه ساده دگرگون کند.
عالی
خوب
معمولی
بد
افتضاح
دارمش
قبلاً داشتمش
میخوامش
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب
خیلی ضعیف
ضعیف
متوسط
قوی
خیلی قوی
ضعیف
متوسط
قوی
بسیار قوی