ناموجود
در یکی از روزهای زیبای بهار، هنگامی که نوازش نسیم با عطر گلها همراه بود، دختری نام آشنا قدم برداشت. نام او الهام، صاحب یک بوتیک عطر در قلب تهران بود. روزها برای او پر از ماجراجویی و اکتشاف بود. منشأ این اشتیاق در یک نام بود؛ عطر سینیستر سوکرابیِل.
الهام به محض اینکه این عطر جدید را باز کرد، حس متفاوتی به او دست داد. رایحه گیاهان معطر با لمس گلهایی که از باغهای بهشتی آمده بودند، در فضا رقصید. نتهای گلی آن با لایهای از حسوانگیزترین روایح رزد برای ایجاد یک هارمونی کامل ترکیب شده بود. این دختری را که همیشه به دنبال تجربههای نو بود به دنیای جادویی کشاند.
پس از بازگشت به بوتیک، او تصمیم گرفت که باید این تجربه خاص را با مشتریانش به اشتراک بگذارد. به همین دلیل، الهام صبح روز بعد بوتیکش را با رایحه عطر سینیستر سوکرابیِل پر کرد. حس متحرک عطر تازه و ادویهدار به آرامی در فضا پیچید. مشتریان که وارد بوتیک میشدند، مجذوب این رایحه جدید شدند. نگاههای تعجب و لبخندهای رضایت، الهام را مطمئن کرد که این عطر به معنای واقعی افسانهای خواهد بود.
این داستان به گوش بسیاری از علاقهمندان به عطر رسید و عطر سینیستر سوکرابیِل در دسته محبوبترینها قرار گرفت. حس تفاوت و تازگی این عطر باعث شد تا روز به روز به محبوبیت آن افزوده شود.
الهام دریافت که جادوی عطر، تنها در بوی آن نیست، بلکه در احساسی است که به همراه دارد و خاطراتی که میسازد. اکنون، این بو در قلب بسیاری از زنان جوان، نمادی از لحظات شاد و خاطرات دلنشین آنها بود. عطر سینیستر سوکرابیِل سفر به دل این یادها را برای آنها همیشگی کرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب