ناموجود
شب از راه رسیده بود و نسیم ملایمی در خیابانهای شهر میپیچید. نگار، آماده میشد تا به مهمانی خاصی برود. انتخابهای زیادی در مقابلش قرار داشت، اما او به دنبال چیزی بود که او را متفاوت و خاص نشان دهد. در میان مجموعههای بینظیر عطرهایش، عطر گلمور سکرتس بلک اینتنس اُ بوتیکاریو به چشمش خورد.
این عطر، داستانی از شور و جذابیت درون شیشهای مدرن و زیبا داشت. عطر گلمور سکرتس بلک اینتنس اُ بوتیکاریو، با آکوردهای شیرین و میوهای، همچون زبانی از رمز و راز، به نگار این اطمینان را میداد که درخشان و بیهمتا خواهد بود. رایحههای ماندارین و گل صد تومانی، با قلههای پرتقال و لیلی، طراوتی دلنشین را به آغاز این سفر عطری میافزودند.
وسطای داستان، تمشک سیاه و گلهای یاس و تیاره، همگی در قلب این عطر جمع شده بودند. این ترکیب، حس زیبایی و زنانگی را به اوج میرساند. شیرینی پرالین و وانیل، با آکوردهای چوبی و عنبر، پایهای پایدار و گرم برای این رایحه فراهم میکردند و بازتابی از جذابیت و شکوه زنانه بودند.
در آن شب سرد و پرستاره، نگار شیشهی عطر را با احتیاط در دست گرفت و چند قطره از آن بر روی پوستش اسپری کرد. حس کرد که چیزی جادویی در هوا پیچیده است. احساس کرد که این عطر، داستانی از حضور و لطافت را به دور او بافته است. او حالا آماده بود تا به مهمانی برود و مطمئن باشد که نگاهها به سمت او دوخته خواهند شد.
این عطر، به نگار این امکان را داد تا همچون ستارهای درخشان در شب بدرخشد و لحظاتی خاص و بهیادماندنی را خلق کند. این عطر، نه تنها رایحهای متفاوت داشت، بلکه داستانی فراموشنشدنی را در هر لحظه از خود بهجا میگذاشت.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب