در یک صبح آفتابی، نرگس آرام به سوی اتاق خوابش قدم برداشت. روزی بود پر از وعدههای تازه و امید. لباسهای شیکی به تن کرد و موهایش را با دقت شانه زد. اما چیزی کم بود؛ حسی که روزش را کامل کند. به سمت میز آرایشش رفت و با دقت به جعبههای رنگارنگ عطرهایش نگاه کرد. نگاهش روی یک شیشه عطر خاص ایستاد؛ عطر هیرز مای هارت ایوون.
داستان این عطر به زمانی بازمیگردد که مادرش برای اولین بار آن را در سال 1957 معرفی کرد. عطری با حال و هوای گلهای تازه و جذابیت پودری. نرگس بوی عطر را به یاد کودکیهایش میآورد. مادرش همیشه از این عطر استفاده میکرد. وقتی شیشه عطر هیرز مای هارت ایوون را باز میکرد، انگار به باغی پر از گلهای بهاری پا میگذاشت.
نتهای آغازین این عطر ترکیبی از حس و لطافت بودند. بوی تازگی و شیرینی آلدئیدها در فضا پراکنده میشد. نرگس وقتی در آینه به خودش نگاه میکرد، اعتماد به نفس تازهای در خود حس میکرد. بوی چوبی زیرین و حضور لحنی سبز و تازه، هارمونی خاصی را به ایجاد میکردند.
او این عطر را برای حضورهای خاص استفاده میکرد. قرارهای کاری مهم، جشنها و حتی ملاقاتهای دوستانه. هر بار که این عطر را استفاده میکرد، حس میکرد که قلبش همراهش است و به هر کجای دنیا که برود، با اوست.
نرگس به آرامی عطر را روی مچ دستش اسپری کرد و بوی خوش آن به آهستگی در فضا پیچید. روزش آغاز شده بود. روزی که با رایحهای از گذشته و خاطرات زیبا، کامل میشد. و اینگونه بود که نرگس همواره قلبش را با عطر هیرز مای هارت ایوون، همگام میکرد.
زمستان
بهار
تابستان
پاییز
روز
شب